کریمه

بانوی آفتاب

کریمه

  • خانه 
  • ورود 

سخنی درباره حرکت کاروان امام حسین(ع) از مکه تا کربلا

08 آذر 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

بر پايه صحيح ترينِ گزارش ها ، كاروان امام حسين عليه السلام پس از چهار ماه و پنج روز اقامت در مكّه ، روز سه شنبه هشتم ذى حجّه سال شصت هجرى ، مكّه را به سوى كوفه ترك كرد ؛ امّا هنگامى كه به نزديكى كوفه رسيد ، به دليل ممانعت سپاهيان ابن زياد ، مجبور به فرود آمدن در كربلا گرديد .
گفتنى است كه امام عليه السلام در آغاز حركت ، به جاى آن كه از مكّه به سوى شمال شرق و منزل صفاح (نخستين منزل مسير مكّه به كوفه) برود ، به سمت تنعيم در شمال غرب و در مسير مدينه ، حركت كرد و بدين سان ، حدود نُه كيلومتر ، راه خود را دور نمود . احتمالاً اين اقدام ، ترفندى بر ضدّ تعقيب مأموران حكومت بود كه قصد ممانعت از حركت امام عليه السلام به سوى كوفه داشتند .
در نقشه اى كه ويژه اين دانش نامه تهيّه شده ، مسير كاروان امام عليه السلام از مكّه تا كربلا مشخّص گرديده است . (٢) منازلى كه اين كاروان طى كرده ، به ترتيب ، عبارت اند از : ١ . مكّه ، ٢ . تنعيم ، ٣ . صفاح ، ٤ . بستان ابن عامر ، ٥ . ذات عِرق ، ٦ . غمره ، ٧ . مسلح ، ٨ . افيعيّه ، ٩ . معدن بنى سليم ، ١٠ . عمق ، ١١ . سليليّه ، ١٢ . ربذه ، ١٣ . مغيثة الماوان ، ١٤ . نقره ، ١٥ . حاجر ، ١٦ . سميراء ، ١٧ . توز ، ١٨ . فيد ، ١٩ . اجفر ، ٢٠ . خزيميّه ، ٢١ .

گرفته شده از کتاب دانش نامه امام حسین علیه السلام جلد 5 ص114

 1 نظر

زیارت امام حسین (ع)

26 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

 

 

 

 

 

الكافي ـ به نقل از معاوية بن وَهْب ـ : از امام صادق عليه السلام اجازه ورود خواستم . به من گفته شد: وارد شو.
من وارد شدم وديدم كه ايشان در حال نماز گزاردن در جايگاه نمازش در خانه اش است. نشستم تا نمازش را به پايان رساند . شنيدم كه با پروردگارش چنين راز ونياز مي گفت: «اي آن كه ما را بر كرامت ووصايت، مخصوص گردانيدي وبه ما وعده شفاع
ت دادي وعلمِ گذشته وآينده را به ما عطا فرمودي ودل هاي مردم را به سوي ما، متمايل نمودى! مرا بيامرز، ونيز برادرانم وزائران قبر ابا عبد اللّه الحسين عليه السلام را كه مالشان را هزينه كرده اند، وتنشان را به حركت در آورده اند ، به جهت علاقه مندي به احسان ما واميد به آنچه در صِله ما نزد توست، وشادماني اي كه به پيامبرت ـ كه درودهاي تو بر او وخاندانش باد ـ دادند، وبه جهت پاسخ گفتن به فرمان ما ونيز غيظي كه به دشمنانمان وارد كردند وبا آن ، طالب خشنودي تو بودند .
پس ، از جانب ما رضوان را به آنان پاداش ده ودر شب وروز ، آنان را محافظت فرما وبراي خاندان وفرزنداني كه بر جا گذاشته اند، بهترين جانشين باش، وهمراهي شان كن واز شرّ هر زورگوي كينه جو وهر آفريده ناتوان وتوانمندت، واز شرّ شيطان هاي اِنس وجن، كفايتشان نما وبه آنان در دوري از كاشانه شان، به خاطر آن كه ما را بر فرزندان وخانواده وخويشانشان ترجيح داده اند، بيشتر از آنچه از تو خواسته اند، عطا كن .
خداوندا ! دشمنان ما ، حركت آنان را [براي زيارت ما] بر ايشان عيب شمردند ؛ ولي اين، آنها را از آ
مدن به سوي ما، باز نداشت وباز هم به خاطر مخالفت با مخالفان ما [به سوي ما آمدند]. پس بر آن چهره هايي كه خورشيد ، دگرگونشان كرد، رحم آور وبر آن گونه هايي كه به سوي قبر ابا عبد اللّه الحسين عليه السلام در رفت وآمدند، رحم كن وبر آن چشم هايي كه اشكشان از سرِ دلسوزي بر ما روان شده، رحم كن وبر آن دل هايي كه براي ما بي تاب شده وسوخته اند، رحم نما وبر شيون هايي كه براي ما بلند گرديده اند، رحم آور .
خداوندا ! اين جان ها واين بدن ها را به تو مي سپارم تا آنان را در روز تشنگي، در كنار حوض [كوثر] در يابيم».
او همچنان در حال سجده بود واين دعا را زمزمه مي كرد.

 2 نظر

سخنان امام حسین (ع) در سوگ یاران

12 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

امام حسین (ع) در سوگ ده تن از افراد مورد علاقه و یاران خویش که با حزن و اندوه سخن گفت ، عبارت بودند از :

1-    علی بن الحسین (ع) (علی اکبر) : زمانی که وی به شهادت رسید ، حضرت ، بالین او آمد و فرمود:
«قَتَلَ اللّه ُ قَوماً قَتَلوكَ يا بُنَيَّ ، ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاكِ حُرمَةِ الرَّسولِ! ، عَلَى الدُّنيا العفا  …»
« خدا بکشد مردم ستمگری که تو را کشتند ، اینان تا چه اندازه بر خدا و به هتک حرمت رسول خدا(ص) بی پروا شده اند ،پس از تو ، اُف بر این دنیا !».

2-    عباس بن علی (ع) : وقتی عباس(ع) به فیض شهادت نایل گشت ، امام حسین (ع) بالین او حاضر شد و فرمود:
«الان انکسر ظهري و قلت حيلتي و شمت بي عدوي»
«اکنون پشتم شکست، چاره اندیشی ام اندک و زبان شماتت دشمن بروییم باز شد ».

3-    قاسم بن حسن(ع) : آن گاه که وی به شهادت رسید، امام (ع) بالین او حضور یافت و فرمود :
«بعـدا لقـوم قـتـلوك و خصصهم  فیک رسول الله (ص)»
«دور باد از رحمت خدا! گروهی که تو را به شهادت رساندند، جدت رسول خدا (ص) در روز رستاخیز در این زمینه با آنان دشمنی کند.»
سپس فرمود:

«عَزَّ عَلَى عَمِّكَ أَنْ تَدْعُوَهُ فَلَا يُجِيبَكَ»
«بر عمویت بس دشوار است که او را به یاری خود فراخوانی، ولی نتواند به تو پاسخ مثبت دهد».

4-    عبدالله بن حسن (ع) : هنگامی که عبدالله به شهادت رسید، امام حسین (ع) او را در آغوش گرفت و فرمود:
« یابن اخی ! اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِين»َ.
«فرزند برادر! صبر وشکیبایی ورز و از آن امید خیر داشته باش که خداوند تو را به دنیای پا ک وشایسته ات ملحق خواهد ساخت…».

5-    عبدالله بن حسن(ع) : زمانی که او به شهادت رسید، امام حسین (ع) خون گلویش را به آسمان پاشید و عرضه داشت:
«اللهم لا يكن اهون عليك من دمٍ فصيل».
«خدایا! ارزش خون او که از خون بچه ناقه صالح  درنزد تو کمتر نیست».

6-     مسلم بن عوسجه : هنگامی که مسلم به شهادت رسید، امام (ع) بالین وی حاضر شد و فرمود: «رحمک الله یا مسلم!» «ای مسلم ! خداوند تو را مشمول رحمت خویش گرداند» و این آیه شریفه را تلاوت فرمود : *فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تبدیلا* .

7-    حبیب بن مظهر: آن گاه که وی به فیض شهادت نایل گشت ، امام حسین (ع) بالین سر او آمد و فرمود :

«عندالله احتسب نفسي و حماة اصحابي»
« بذل جان خود و شهادت یارانم را در پیشگاه خدا ذخیره می نهم » .

8-    حربن یزید ریاحی : هنگامی که وی به شهادت رسید ، حضرت بر بالین وی قرار گرفت و فرمود:

«انت كما سمتك امك حر فی الدنیا وسعید فی الاخره».
«همان گونه که مادرت تو را نام نهاده ، در دنیا آزادمرد و درآخرت سعادتمندی».

9-    زهیر بن قین : آن گاه که زهیر شربت شهادت نوشید،  امام بر بالین آمد و فرمود :

«لا یبعدنک یا زهیر و لعن الله ‏ قاتلیک لعن الذین مسخوا قرده و خنازیر ».«زهیر ! خداوند تو را از رحمت خویش دور ندارد و قاتلانت را لعنت کند و به  سان کسانی که به صورت میمون و خوک درآمدند ».

10-    جون برده ابوذر: زمانی که جون به شهادت رسید ، حضرت بالین او حاضر شد و فرمود:

«اللهم بيض وجهه و طيب ريحه و عرف بينه و بين محمد و آل محمد».
«خدایا! چهره اش را سفید، بدنش را خوشبو و میان او و محمد و خاندانش ،آشنایی بیشتر قرار ده »



سلحشوران طف ، ص 274-275





 1 نظر

مشقص ؟!!

10 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی


در اخبار الطوال نقل شده است که:
حسین (ع)، تنها ماند مالک بن بشر کندی، به او حمله برد و با شمشیر، بر سرش زد که کلاه لباس خَزِ او را پاره کرد و شمشیر، به سرش رسید و آن را زخمی کرد. حسین (ع) آن لباس را انداخت و کلاهی خواست. آن را به سر نهاد وعمامه ای بست و نشست. سپس، کودک خردسالش را طلبید و در دامانش نشاند که مردی از بنی اسد، آن کودک را در همان جایی که بود ، با تیر بلند (مشقص )، زد و کشت.


در این روایت آن تیر بلند به نام مشقص آمده است.



در فرهنگ لغات مشقص را به این عبارات ترجمه کرده اند :
1.    قول جوهری: مشقص تیری است طویل وعریض.
2.    قول لیث: تیری است که سری عریض دارد با آن وحوش را می کشند.
3.    قول ازهری: این تفسیر برای مشقص خلاف چیزی است که از عرب مانده.
4.    قول ازهری در بحث حشآ مثل قول لیث راگفته.
5.    بعضی گفته اند مشقص نیمه تیری است که کودکان با آن بازی میکنند. وگاها برای صید ماهی در نیل از آن استفاده میکرده اند .ولی این قول صحیح نیست.


از این روایت در می یابیم تیری که با آن حضرت علی اصغر(ع) را به شهادت رسانده اند تیرسه شعبه نبوده بلکه مشقص نام داشته است که  عریض و بلند بوده است.

 

 

منابع :

1- دانشنامه امام حسین(ع)، محمد محمدی ری شهری ، ج7 ،ص39-41.

2- تاج العروس، محمد بن محمد حسین الزبیدی، ج9، ص 289

 2 نظر

نقش زنان در حادثه کربلا (دهه شصت هجری)(5)

10 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

۲۷ . زنى از طايفه بكر بن وائل‏
در باره وى در دفاع از اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، چنين آمده است :
حميد بن مسلم گفته است : ديدم كه زنى از بنى بكر بن وائل ، همراه همسرش ، ميان ياران عمر بن سعد بود و هنگامى كه ديد مردم به زنان حسين عليه السلام در خيمه‏هايشان هجوم برده‏اند و اموال آنان را بر مى‏دارند ، او نيز شمشيرى گرفت و به سوى خيمه‏ها آمد و گفت : «اى خاندان بكر بن وائل ! آيا اموال دختران پيامبر خدا تاراج مى‏شود [و شما كارى نمى‏كنيد]؟!
حكومت ، جز از آنِ خدا نيست . براى خونخواهى پيامبر خدا [به پا خيزيد]!» ؛ ولى همسرش جلوى او را گرفت و او را به جايگاهش باز گرداند ۱ .
۲۸ . زنى كه دو كودك اهل بيتِ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را پناه داد
نام اين بانو كه دو كودك از اهل بيتِ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را در پناه گرفت و در حفظ جان آنها تلاش نمود ، مشخّص نيست . الطبقات ابن سعد ، او را همسر عبد اللَّه بن قُطبه طايى (از لشكريان عمر سعد) و الأمالى صدوق، او را پيرزنى معرّفى مى‏كند . منابع مشهور ، دو كودك را فرزندان عبد اللَّه بن جعفر دانسته‏اند و الأمالى صدوق ، آن دو را فرزندان مسلم معرّفى مى‏كند .۲
۲۹ . طَوعه‏
طَوعه ، زن شجاعى است كه مسلم را در شرايط سخت و سنگينى كه حتّى يارانش وى را در كوفه تنها گذاشته بودند ، پناه داد ، از او پذيرايى نمود و از عواقب آن نهراسيد .۳
۳۰ . عاتكه دختر يزيد
در أنساب الأشراف ، چنين آمده است :
يزيد ، سر حسين عليه السلام را براى زنانش فرستاد و دخترش عاتكه - كه بعدها ، مادر يزيد بن عبد الملك شد - ، آن را گرفت و شست و روغن ماليد و خوش‏بويش كرد .
يزيد به او گفت : اين ، چه كارى است ؟
گفت : سر پسرعمويم را آشفته و پريشان برايم فرستادى . آن را مرتّب و خوش‏بو كردم ۴ .
۳۱ . ماريه ، از طايفه عبد القيس‏
ماريه ، زنى شيعه است كه در جوّ نامناسب بصره - كه با اهل بيت عليهم السلام ميانه‏اى نداشتند - خانه‏اش مدّتى محلّ تجمّع و گفتگوى طرفداران امام حسين عليه السلام بوده است . ثمره اين تجمّع ، حركت سه نفر (يزيد بن ثبيت و دو پسرش عبد اللَّه و عبيد اللَّه) به مكّه و همراه شدن با قافله شهيدان كربلا بود .۵
1.الملهوف : ص ۱۸۰ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۳۱۲ ح ۱۲۵۳ و ۳۱۳ ح ۱۲۵۴ .
2.ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۷۹ (بخش ششم / فصل ششم / شهيد شدن دو نوجوان از خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله).
3.ر . ك : ص ۴۲۸ (بخش چهارم / فصل چهارم / پناه بردن مسلم به خانه طوعه).
4.أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۴۱۶. نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۳۹۴ (بخش ششم / فصل چهارم / يزيد ، سر امام عليه السلام را براى زنانش مى‏فرستد) .
5.ر . ك : ص ۳۲۶ (بخش چهارم / فصل سوم / پيوستن يزيد بن نبيط و دو پسرش به امام عليه السلام)
.

۳۲ . مرجانه ، مادر ابن زياد
اين زن ، فرزندش را به خاطر كشته شدن امام عليه السلام ، توبيخ نمود .۱
۳۳ . نوار ، همسر يا خواهر كعب (قاتل بُرَير)
طبرى،چنين آورده است:
هنگامى كه كعب بن جابر (قاتل بُرَير) باز گشت ، همسرش (يا خواهرش) نَوار دختر جابر ، به او گفت: دشمنان فرزند فاطمه را يارى دادى و بزرگ قاريان را كُشتى؟! كار فجيعى انجام دادى. به خدا سوگند، ديگر هيچ گاه ، حتّى يك كلمه هم با تو سخن نمى‏گويم !۲
۳۴ . نوار حَضرَمى ، همسر خولى‏
هنگامى كه خولى ، سر امام عليه السلام را به خانه آورد و زير تشتى نهاد ، همسرش با او درگير شد و با اعتراض ، او را ترك كرد. چه بسا همين كار ، چشم بصيرت اين بانو را باز نمود و اسرارى را شهود كرد . طبرى چنين نقل مى‏كند :
حسين عليه السلام كشته شد و سرش را همان روز با خولى بن يزيد و حُمَيد بن مسلم اَزدى به سوى عبيد اللَّه بن زياد فرستادند . خولى ، آن را آورد و خواست به كاخ برود كه درِ آن را بسته ديد . به خانه‏اش رفت و سر را زير تَشتى در خانه‏شان گذاشت . او دو زن داشت : زنى از بنى اسد و زن ديگرى از قبيله حضرميان به نام نوار ، دختر مالك بن عقرب . آن شب ، نوبت زن حضرمى بود .
هشام گفت : پدرم برايم گفت كه نوار ، دختر مالك ، برايش گفته است : خولى ، سر حسين را آورد و آن را زير تَشتى در خانه نهاد . آن گاه داخل خانه شد و به بسترش رفت . به او گفتم : چه خبر ؟ چه نزد خود دارى ؟
گفت : ثروت روزگار را آورده‏ام . اين ، سر حسين است كه همراه تو در خانه است!
گفتم : واى بر تو! مردم ، طلا و نقره مى‏آورند و تو سر فرزند پيامبر خدا را مى‏آورى؟! نه - به خدا سوگند - ، سر من و سر تو در يك اتاق ، گرد هم نمى‏آيند .
از بسترم برخاستم و به بخش ديگر خانه رفتم . آن گاه ، زن اسدى‏اش را نزد خود فرا خواند و من نشستم و نظاره مى‏كردم . به خدا سوگند ، پيوسته به ستون نورى كه از آسمان تا تَشت مى‏درخشيد ، نگاه مى‏كردم و پرندگانى سپيد را گرداگرد آن ، بال‏زنان ديدم .
چون صبح شد ، [خولى‏] سر را براى عبيد اللَّه بن زياد برد ۳ .
1.ر . ك : ج ۲ ص ۶۷۸ (بخش هفتم / فصل سوم / مادر ابن زياد).
2.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۳۲. نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۲۲ ح ۹۱۲ .
3.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۵۵ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۳۷۹ (بخش ششم / فصل چهارم / سر امام عليه السلام در خانه خولى)
.


اين زن ، كينه خولى را در دل گرفت ، تا آن كه مختار روى كار آمد و مأمورانش براى دستگيرى خولى آمدند . اين زن با اشاره، مخفيگاه خولى را نشان داد و آنان نيز او را دستگير كرده ، به سزاى عملش رساندند .۱
۳۵ . همسر و مادر شهيد
اين زن فداكار ، پس از آن كه شوهرش در ركاب امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد ، فرزند جوانش را به ميدان فرستاد . بخشى از نقل خوارزمى ، چنين است :
پس از او ( عمرو بن جُناده ) ، جوانى بيرون آمد. پدر او در نبرد ، شهيد شده بود ؛ ولى مادرش نزدش بود. مادر به او گفت: فرزند عزيزم ! به ميدان برو و پيشِ روى فرزند پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله بجنگ تا كشته شوى .
او گفت: چنين مى‏كنم !
حسين عليه السلام فرمود: «اين ، جوانى است كه پدرش شهيد شده است . شايد مادرش از به ميدان آمدنش [ براى نبرد ] ، خشنود نباشد» .
آن جوان گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! مادرم به من فرمان داده است [كه به ميدان بيايم‏] … .
در ادامه نقل هم آمده كه چون سر پسرش را به سوى او افكندند ، آن را به سوى دشمن افكند و سپس خود نيز عمودى در دست گرفت و به دشمن حمله نمود . خوارزمى در آخر ، آورده است:
حسين عليه السلام فرمان داد تا او را [ از ميدانْ ] باز گردانند و آن گاه برايش دعا كرد ۲ .
۳۶ . هند ، همسر يزيد
وى از جمله افرادى بود كه يزيد را به خاطر كشتن امام عليه السلام ، توبيخ نمود .3


1.ر . ك : ج ۲ ص ۷۳۸ (بخش هفتم / فصل ششم / خولى بن يزيد).
2.مقتل الحسين عليه السلام، خوارزمى : ج ۲ ص ۲۱ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۷۹ (بخش پنجم / فصل سوم / جوانى كه پدرش شهيد شده بود) .
3.ر . ك : ج ۲ ص ۵۷۷ (بخش ششم / فصل هفتم / احتجاج زنان يزيد با او).




-    این مطالب  از کتاب «شهادت نامه امام حسین(ع) »،نوشته محمد محمدی ری شهری، ج1 ، ص 104-120 گرفته شده است .

 نظر دهید »

نقش زنان در حادثه کربلا (دهه شصت هجری)(3)

10 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

ب - متون تاريخى مربوط به زنان‏
با توجّه به اين كه تقريباً تمام متون مربوط به زنان ، در شهادت‏نامه امام حسين عليه السلام به تفصيل وجود دارد، اكنون با اشاره و اِجمال ، به عملكرد اين بانوان مى‏پردازيم (ابتدا زنان منسوب به اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سپس ديگر زنان ، با ترتيب الفبايى) :
۱ . امّ البنين‏
فاطمه كِلابى ، مادر چهار شيرمرد از فرزندان امير مؤمنان عليه السلام، يعنى : عبّاس و سه برادر ديگرش و
مشهور به «اُمّ البنين» است . در مقاتل الطالبيّين آمده است :
امّ البنين - كه مادر چهار برادرِ كشته شده بود - به بقيع مى‏رفت و در آن جا، اندوهگين‏ترين و سوزناك‏ترين مرثيه‏سرايى‏ها را براى پسرانش انجام مى‏داد . مردم ، نزد او گِرد مى‏آمدند و به آن مرثيه‏ها گوش فرا مى‏دادند . مروان هم از جمله كسانى بود كه به بقيع مى‏آمد . او به مرثيه اُمّ البنين، گوش مى‏داد و مى‏گريست‏۱ .
۲ . امّ سلمه‏
امّ سلمه ، همسر بزرگوار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كه رابطه عاطفى عميقى با اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله داشت ، در قيام امام حسين عليه السلام ، رازدار قيام و شهادت ايشان بود . پيامبر صلى اللَّه عليه و آله قطعه‏اى از خاك كربلا را به وى داده بود و خبر داده بود كه هر گاه اين تربت تبديل به خون شد ، حسين شهيد شده است .۲
امّ سلمه قبل از حركت ، سخنانى با امام عليه السلام داشت‏۳ و روز عاشورا ، از طريق ديدن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در خواب و نيز خون شدن خاكى از كربلا كه در نزدش بود ، از شهادت امام عليه السلام آگاهى يافت . او از اوّلين به سوگ نشستگان براى سالار شهيدان است .۴
۳ . امّ كلثوم ، دختر امام على عليه السلام‏
در بسيارى از وقايع حماسه كربلا و پس از آن ، نام امّ كلثوم آمده است .۵ در باره اين كه امّ كلثومِ حاضر در واقعه كربلا، همان زينب عليها السلام است يا دختر ديگر امام على و فاطمه عليهما السلام، يا دختر امير مؤمنان از غير فاطمه عليها السلام ، نظر قاطعى نمى‏توان ابراز كرد.
۴ . رَباب ، همسر امام حسين عليه السلام‏
رباب ، همسر باوفاى امام حسين عليه السلام و مادر سكينه و عبد اللَّه بن الحسين (كودكى كه در آغوش امام عليه السلام به شهادت رسيد) است . علاقه امام به وى ، از شعرى كه براى او و سكينه سروده آشکار می شود:


1.مقاتل الطالبيّين : ص ۹۰ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۰۸ ح ۱۹۶۰ .
2.ر . ك : ص ۱۸۴ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به امّ سلمه از شهادت او).
3.ر . ك : ص ۵۲۹ ( بخش چهارم / فصل ششم: مخالفان رفتن امام عليه السلام به سمت عراق / امّ سلمه) .
4.ر . ك : ص ۱۹۳ (بخش سوم / فصل دوم / نشان داده شدن خاكى كه خون او در آن جا مى‏ريزد، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله) و ج ۲ ص ۳۲۱ ( بخش ششم / فصل دوم / رؤياى امّ سلمه) .
5.به عنوان نمونه ، ر . ك : تاريخ بلعمى : ج ۴ ص ۷۰۱ ؛ كامل بهايى : ص ۳۰۲ (با صرف نظر از اعتبار گزارش‏ها) . نيز ، ر. ك : همين شهادت‏نامه : ج ۱ ص ۷۸۱ (بخش پنجم / فصل يكم / حال زينب عليها السلام در شب عاشورا) و ج ۲ ص ۴۵۰ (بخش ششم / فصل ششم / سخنرانى امّ كلثوم در ميان كوفيان) و ص ۴۹۵ (اسيران زن بنى هاشم / امّ كلثوم، دختر امير مؤمنان) و ص ۵۱۵ (فصل هفتم / ورود خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به دمشق)
.


لَعَمرُكَ إنَّني لَاُحِبُّ داراًتُضَيِّفُها سُكَينَةُ وَ الرَّبابُ‏اُحِبُّهُما وَ أبذُلُ بَعدُ مالي‏وَ لَيس لِلائِمي فيها عِتابُ‏به جانت سوگند ، من خانه‏اى را دوست دارم‏كه سَكينه و رَباب ، در آن ، پذيرايى كنند .من آن دو را دوست دارم و دارايى‏ام را [براى آنها] مى‏دهم‏و سرزنشگرم را ياراى سرزنش نيست .
رباب را زنى زيبا ، خردمند ، بافضيلت و شاعر گفته‏اند و او كه شاهد شهادت شوهر، فرزند و ديگر نزديكان خويش بود ، تنها يك سال پس از واقعه عاشورا زنده بود و در اين مدّت ، زير هيچ سايه‏اى نرفت و برخى گفته‏اند كه در اين مدّت ، بر سرِ مزار امام عليه السلام به سوگ نشست . در نقلى آمده كه در جواب خواستگارانش گفت : نمى‏خواهم پس از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله ، پدرشوهرى برگزينم .۱
خانه وى توسّط فرماندار يزيد در مدينه تخريب شد . رَباب ، مرثيه‏هاى جان‏گدازى در رثاى امام حسين عليه السلام سروده است ، از جمله :
آن كه نورى پرتوافشان بوده است‏اكنون ، كشته دفن‏ناشده كربلاست .نواده پيامبر ! خدا تو را از سوى ما جزاى نيكو دهد![تو] از زيان وزن اعمال [در قيامت‏] ، دور گشته‏اى .تو براى من كوهى سخت بودى كه به آن ، پناه مى‏بردم‏و تو با رحمت و ديندارى ، با ما مصاحبت مى‏كردى . [ پس از تو ] چه كسى براى يتيمان باشد و چه كسى براى درخواست كنندگان؟و چه كسى نياز را برطرف كند و مسكينان ، به چه كسى پناه برند؟به خدا سوگند ، پس از تو با هيچ كس ديگرى ازدواج نخواهم كردتا آن كه ميان شن و گِل ، مدفون و ناپيدا شوم .۲
۵ . رُقَيّه دختر امام حسين عليه السلام‏
در باره وى ، مقاله عالمانه‏ اى در همين شهادت‏ نامه آمده است .۳


1.براى ديدن اين گزارش‏ها ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۷۹۶ (بخش هشتم / فصل يكم / مرثيه سرايى رباب) .
2.ر . ك : ص ۱۴۶ (بخش دوم / فصل پنجم / رباب) و ج ۲ ص ۴۹۲ (بخش ششم / فصل ششم / اسيران زن بنى هاشم / رباب ، همسر امام حسين عليه السلام) .
3.ر . ك : ص ۱۶۱ (پژوهشى در باره انتساب رقيّه به امام حسين عليه السلام)


۶ . زنان بنى عقيل‏
دختران عقيل - كه شهيدان گران‏قدرى از بنى عقيل را در كوفه و كربلا تقديم كرده بودند - ، مرثيه تكان دهنده‏اى هنگام بازگشت اسيران اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به مدينه داشتند. در الإرشاد مفيد ، آمده است :
اُمّ لقمان، دختر عقيل بن ابى طالب، وقتى خبر شهادت امام حسين عليه السلام را شنيد، ماتم‏زده بيرون آمد و خواهرانش: اُمّ هانى، اسماء، رَمْله و زينب، دختران عقيل بن ابى طالب - كه رحمت خدا بر آنان باد - با او بودند . او براى كشتگان طَف مى‏گريست و مى‏گفت:
به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله چه خواهيد گفت ، اگر از شما بپرسد :«شما - اى واپسينْ امّت - ، چه كرديدبا نسل من و خانواده‏ام ، پس از از دست دادن من‏كه برخى از آنها اسيرند و برخى در خون غلتيدند؟من برايتان خيرخواهى كردم و اين، پاداش من نبودكه با خويشانم، پس از من ، بدرفتارى كنيد» !۱
۷ . زنان بنى هاشم‏
زنان بنى هاشم ، سال‏ها بر فاجعه كربلا گريستند و نقش مهمّى در پاسداشت ياد و راه شهيدان و محكوميت جنايتكاران اين حادثه داشتند . در كامل الزيارات آمده است كه امام صادق فرمود :
هيچ يك از زنان ما خضاب نكرد و روغنى استفاده ننمود و سُرمه نكشيد و شانه نزد ، تا اين كه سرِ عبيد اللَّه بن زياد را برايمان آوردند . ما پس از آن نيز همواره گريان بوديم ۲ .
در المحاسن نيز به نقل از عمر بن على بن الحسين عليه السلام مى‏گويد :
وقتى حسين بن على عليه السلام كشته شد، زنان بنى هاشم ، لباس سياه و خشن بر تن كردند و از هيچ گرمى و سردى‏اى ، شِكوه نمى‏كردند . در [موقع‏] سوگوارى آنان ، على بن الحسين (زين العابدين عليه السلام) غذا تهيّه مى‏كرد.3

1.الإرشاد : ج ۲ ص ۱۲۴ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۰۵ ح ۱۹۵۷ و ص ۸۰۸ ح ۱۹۵۸.
2.كامل الزيارات : ص ۱۶۷ ح ۲۱۹ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۰۹ ح ۱۹۶۳ .
3.المحاسن : ج ۲ ص ۱۹۵ ح ۱۵۶۴ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۱۰ ح ۱۹۶۹ .


۸ . زينب كبرا عليها السلام‏
زينب عليها السلام از آغاز قيام امام حسين عليه السلام ، همراه برادر شد و در تمام دوران قيام ، همدل و همراه و رازدار او بود . گفتگوهاى او با امام عليه السلام در شب عاشورا ، حضورش در كنار بدن على اكبر عليه السلام و
سيّد الشهدا در روز عاشورا ، رثاى جانسوز او در كنار قامت خونين برادر و خطاب او با پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله در روز يازدهم محرّم ، از صفحات زرّين و جاودانه زندگانى سرشار از جلالت ، شكيبايى و والايىِ اوست .
او پس از حادثه عاشورا ، شكوهمند و استوار ، سرپرستى قافله اسيران را به عهده گرفت و با شجاعت و صلابت و درايت، كار را به پايان برد.۱
۹ . سكينه دختر امام حسين عليه السلام‏
وى در كربلا ، حدود نُه سال داشت و نوعروس بود و شوهرش عبد اللَّه بن الحسن عليه السلام در كربلا به شهادت رسيد. امام حسين عليه السلام به شدّت به وى علاقه داشت . اين علاقه در شعرى از امام عليه السلام بيان شده است .۲ وى در زمره اسيران ، به كوفه و شام و سپس به مدينه رفت و در آن جا زيست . او در سفر اسارت ، نقشى مؤثّر داشت و اين جمله او خطاب به يزيد : «اى يزيد ! آيا دختران پيامبر خدا ، بايد اسير باشند؟! » مجلس يزيد را دگرگون ساخت .
سكينه را زنى خوش‏خو ، ظريف ، زيبا ، عفيف ، اهل شعر و ادب و از راويان حديث شمرده‏اند . بزرگان قريش و بزرگان شعر و ادب در مجلس وى حاضر مى‏شدند .۳
۱۰ . فاطمه دختر امام حسن عليه السلام‏
وى همسر امام زين العابدين عليه السلام و مادر امام باقر عليه السلام و مادربزرگِ ساير امامانِ اهل بيت عليهم السلام است . در باره او از امام صادق عليه السلام روايت شده كه :
چنان شخصيت راستگو و درست‏كردارى بود كه در ميان خاندان حسن عليه السلام ، زنى چون او ديده نشده است ۴ .
وى از جمله راهيان سفر سخت اسارت است.۵

1.ر . ك : ج ۲ ص ۴۹۲ (بخش ششم / فصل ششم / اسيران زن بنى هاشم / زينب كبرا عليها السلام دختر امير مؤمنان).
2.ر . ك : ص ۱۰۸ (فصل پنجم : نقش زنان در حادثه كربلا / رباب ، همسر امام حسين عليه السلام) .

3.ر . ك : ص ۱۵۸ (بخش دوم / فصل ششم / سكينه).
4.الكافى : ج ۱ ص ۴۶۹ ح ۱ .
5.ر . ك : ج ۲ ص ۴۹۶ (بخش ششم / فصل ششم / اسيران زن بنى هاشم / فاطمه دختر امام حسن عليه السلام).

 نظر دهید »

نقش زنان در حادثه کربلا (دهه شصت هجری)(2)

10 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

سه . يكى از محورهاى بحث در مورد نقش زنان در حادثه عاشورا ، نشان دادن زاويه‏ها و عرصه‏هاى نقش‏آفرينى زنان است . اين مطلب را مى‏توان با اين پرسش‏ها مطرح كرد : نقش اجتماعى و سياسى زنان در آن روزگار ، چه اندازه بوده است؟ آيا اگر حادثه كربلا بدون حضور زنان شكل مى‏گرفت ، همان اثرى را داشت كه اينك دارد ؟ در جامعه آن روز ، از حضور زنان ، چه برداشتى مطرح بوده است؟ و چه نوع فعّاليتى از زنان ، سر زده است؟
به نظر مى‏رسد با تحليل رفتار و گفتار زنان عاشورايى ، مى‏توان نقش زنان را در حادثه كربلا ،
بدين ترتيب بيان نمود:


1.در اين باره ، ر . ك : مقالات : «زنان و تعزيه» ، غلامرضا گلى زواره (پيام زن : ش ۱۰۸ ، فروردين ۱۳۸۰ و ش ۱۰۹ ، اردى‏بهشت ۱۳۸۰) ، «زنان و نقش مجالس سوگوارى در دوره قاجاريّه» ، رضا رمضان نرگسى (پيام زن : ش ۱۳۲ ، ۱۳۸۱) ، «گزارشى از حضور زنان در مجالس عزادارى» ، اصغر فروغى (پيام زن : ش ۱۴۴ ، ۱۳۸۲) و … .
___________
_____________________________

۱ . پيام ‏رسانى‏
خطبه‏هاى زينب عليها السلام ، امّ كلثوم و فاطمه بنت الحسين و گفتگوهاى آنان با مردم در مسير بازگشت ، و نيز روايت وقايع كربلا توسّط زنان ، در زمره نقش پيام‏رسانى آنان ، تفسير مى‏شود .


۲ . مشاركت در نبرد
در حادثه كربلا ، زنانى در نبرد حضور داشته‏اند كه گاه بر دشمن آسيب رسانده‏اند و گاه توسّط دشمن ، آسيب ديده يا به شهادت رسيده‏اند . بانوى شهيد اُمّ وَهْب همسر عبد اللَّه بن عمر كلبى ، دختر عبد اللَّه بن عفيف ، زنى از طايفه بكر بن وائل و بانوى شهيد اسماء همسر مختار ، از اين دسته زنان اند .


۳ . روحيّه‏ بخشى‏
در حادثه كربلا مادران ، خواهران و همسرانى را مى‏بينيم كه با تشويق مردان خود و دلدارى دادن به آنها ، آنان را به نبرد تشويق كرده و يا آنان را به ميدان كارزار فرستاده‏اند . از جمله اين زنان ، دُلهُم همسر زهير ، دختر عبد اللَّه بن عفيف و نيز مادر عمرو بن جُناده را مى‏توان نام برد .


۴ . توبيخ و سرزنش ستمكاران‏
در تاريخ كربلا ، زنانى هستند كه مردانشان را - كه در جبهه تاريكى و ظلم بوده‏اند - ، مورد توبيخ و سرزنش قرار داده و از رفتار آنان ابراز تنفّر و انزجار كرده‏اند و يا هرگز روى خوش به آن مردان ، نشان نداده‏اند . مرجانه مادر ابن زياد ، همسر خولى ، هند همسر يزيد ، عاتكه دختر يزيد ، امّ عبد اللَّه همسر مالك بن نُسَير ، اسماء همسر وليد بن عُتبه (والى مدينه) و نوار همسر يا خواهر كعب (قاتل بُرير) ، از جمله اين زنان اند .
۵ . پناه دادن و يارى دادن به ياران امام حسين عليه السلام‏
پيش از وقوع حادثه كربلا و پس از آن ، در تاريخ ، نام زنانى مى‏درخشد كه با حمايت و پناه دادن ، جبهه حسينيان را تقويت كرده‏اند ، زنانى مانند : طَوعه كه به مسلم پناه داد و ماريه از طايفه عبد القيس كه خانه‏اش محلّ تجمّع و گفتگوى طرفداران امام حسين عليه السلام در بصره بود و زنى كه دو كودك از اهل بيت امام عليه السلام را پناه داد .
۶ . مديريت‏
نقش زينب عليها السلام در حادثه كربلا بويژه پس از ظهر عاشورا ، نماد يك مديريت موفّق در شرايط
بسيار بحرانى است . اوست كه با درايت و تدبير عالى خود ، كاروانِ آسيب ديده و مصيبت زده و بى‏خانمان را با عزّت ، شكيبايى و بردبارى ، مديريت مى‏كند تا به مدينه مى‏رساند . شايد سخن نقل شده از امام زين العابدين عليه السلام در باره عمّه‏اش كه : «تو به لطف خدا ، عالِمى هستى كه از ديگران دانش نياموخته‏اى ، و فهميده‏اى هستى كه لازم نيست ديگران به تو بفهمانند» ،۱ نشان قدردانى ايشان در برابر اين مديريت افتخارآميز باشد .
1.اين فصل ، با همكارى فاضل ارجمند ، جناب آقاى مهدى مهريزى نگارش يافته است .

۷ . عمق بخشيدن به بُعد عاطفى و اندوهبار كربلا
برگزارى مجالس سوگوارى پس از حادثه عاشورا توسّط زنان و نيز به سوگ نشستن و مرثيه خواندن را مى‏توان يكى از عوامل ماندگارى عاشورا در خاطره‏ها و يادها بر شمرد .
آنچه در باره امّ البنين ، رَباب ، امّ لقمان دختر عقيل ، زنان بنى هاشم ، زنان خاندان يزيد و معاويه ، زنان اهل كوفه و زنان مدينه در تاريخ مى‏خوانيم ، با اين بيان قابل تفسير و تحليل است .
چهار . يكى از مباحث قابل طرح در مورد نقش زنان در حادثه عاشورا - كه در روزگار ما بسيار حائز اهمّيت است - ، تحليل جنسيتى نقش زنان و مردان است . با اين زاويه نگاه به مسئله ، بايد به چنين پرسش‏هايى پاسخ دهيم كه : آيا زنى در جناح دشمن عليه كربلائيان نقش ايفا كرده است؟ آيا زنى از رفتن امام حسين عليه السلام به كربلا ممانعت كرده ، آن گونه كه در باره برخى از مردان چون محمّد حنفيّه گزارش شده است؟ مخالفت زنان و مردان چگونه بوده است؟ آيا در نحوه نگاه زنان و مردان به حادثه عاشورا ، شهادت ، اسارت ، بازتاب‏ها ، قيام عليه ظلم و … ، تفاوتى ديده مى‏شود؟
نكته جالب توجّه ، آن است كه گرچه مردان در دو جبهه نور و ظلمت ، حضور داشته و در هر دو جبهه نقش آفريده‏اند ، ليكن زنان عموماً در جبهه نور ، نقش مثبت ايفا كرده‏اند و به نقطه تاريكى در گزارش‏هاى مربوط به زنان بر نمى‏خوريم . اين دريافت مى‏تواند در نقد پاره‏اى از ديدگاه‏هاى منفى در باب زنان كه آنان را منشأ همه شرور و فتنه‏ها مى‏دانند ، به كار گرفته شود . 1

.ر . ك : ص ۴۴۰ (بخش ششم / فصل ششم : سخنرانى زينب عليها السلام در ميان كوفيان) .

 1 نظر

نقش زنان در حادثه کربلا (دهه شصت هجری)(1)

10 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

حضور و نقش زنان در حادثه كربلا ، از اين منظر ، شايسته بررسى و تحليل است كه عاشورا نمايشى عينى از آموزه‏هاى اسلامى در دشوارترين شرايط است و در ضمن آن مى‏توان از توانمندى ، نقش و ابعاد وجودى زن آگاه شد .
موضوع زنان و عاشورا ، در نيم قرن اخير ، از زمانى كه «زن» در دنياى مدرن ، مطرح و به حقوق و نقش او توجّه گرديد ، مورد اهتمام انديشمندان شيعى قرار گرفته است . اين انديشمندان ، به معرّفى زنان برجسته دينى و احياى نام آنها پرداختند تا با نشان دادن الگوى دينى ، از جذب زنان مسلمان به فضاى مبتذل غربى جلوگيرى كنند . شايد بتوان گفت استاد شهيد مرتضى مطهّرى ، نخستين انديشمند شيعى است كه به طور جدّى به نقش زنان در حادثه عاشورا پرداخته است . وى در كتاب حماسه حسينى ، نهضت عاشورا را نهضتى مذكّر - مؤنّث (مردانه - زنانه) مى‏داند و مى‏گويد :
تاريخ كربلا ، يك تاريخ و حادثه مذكّر - مؤنّث است . حادثه‏اى است كه مرد و زن ، هر دو ، در آن نقش دارند ؛ ولى مرد ، در مدار خودش و زن ، در مدار خودش . معجزه ، اسلام اينهاست . مى‏خواهد دنياى امروز بپذيرد ، مى‏خواهد … نپذيرد ؛ آينده خواهد پذيرفت . ابا عبد اللَّه عليه السلام اهل بيت خودش را حركت مى‏دهد براى اين كه در اين تاريخ عظيم ، رسالتى را انجام دهند ؛ براى اين كه نقش مستقيمى در ساختن اين تاريخ عظيم داشته باشند با قافله‏سالارى زينب عليها السلام ، بدون آن كه از مدار خودشان خارج بشوند ۲ .
پس از اين سخنان ، باب نگارش در باره اين موضوع در ميان نويسندگان شيعى گشوده مى‏شود و كتاب‏ها و مقالات بسيارى در اين موضوع به چاپ مى‏رسند .۳
از جمله موضوعاتى كه شايسته بررسى و تحليل در شهادت‏نامه امام حسين عليه السلام است ، نقش زنان در حادثه كربلاست . گرچه متون مرتبط با زنان به صورت پراكنده در اين شهادت‏نامه آمده‏ اند ،


1.اين فصل ، با همكارى فاضل ارجمند ، جناب آقاى مهدى مهريزى نگارش يافته است .
2.حماسه حسينى : ص ۴۰۸ . حماسه حسينى ، كتابى است مشتمل بر سخنرانى‏هاى شهيد مطهّرى در دو دهه چهل و پنجاه شمسى (ر. ك : حماسه حسينى : ص ۱۰ / مقدّمه ناشر) .
3.در اين زمينه ، ر . ك : ماهيت انسانى قيام امام حسين : ص ۷۸ - ۸۲ .


ليكن تحليل آنها با در نظر گرفتن همه آنها در كنار هم ، چيزى است كه در اين نوشتار ، بدان پرداخته مى‏شود .
نخست ، مطالبى را كه مى‏توانند به عنوان مقدّمه و نيز تحليل كلّى قلمداد گردند ، مى‏آوريم و سپس متون مربوط به زنان را به اجمال گزارش مى‏كنيم :

الف - مقدّمه و تحليل‏
يك . بررسى نقش زنان در حادثه عاشورا را نمى‏توان به آن تعداد زنانى محدود كرد كه در كاروان امام حسين عليه السلام به كربلا رفته‏اند ؛ بلكه زنان بسيارى ، پيش از وقوع حادثه عاشورا و نيز پس از آن در شهرهاى مختلف (مانند : مدينه ، كوفه ، شام و بصره) ، به گونه‏اى نقش‏آفرينى داشته‏اند .
با اين نگاه كلّى ، شمار عناوين اين زنان به سى و شش رسيده است كه با توجّه به كلّى بودن برخى از عنوان‏ها ، قهراً عدد افراد ، بسيار بيشتر از اين خواهد بود .
دو . يكى از مباحث قابل توجّه در اين موضوع ، بررسى نقش زنان پس از حادثه كربلا در ادوار تاريخى است . در اين بررسى ، اين محورها بايد بررسى و تحليل شوند :
۱ . برگزارى مجالس عزادارى و روضه از سوى زنان ؛۱
۲ . ساخت حسينيّه و تكايا توسّط زنان ؛
۳ . موقوفات زنان براى برپايى مجالس روضه ؛
۴ . اشعار زنان در باره عاشورا ؛
۵ . تأليفات زنان در باره حادثه عاشورا ؛
۶ . خطابه‏ها و سخنرانى‏هاى زنان در باره عاشورا .
اين موضوع از دايره اين نوشتار ، خارج است ؛ ولى جاى پرداختن جدّى بدان ، خالى است .

 نظر دهید »

نقش زنان در حادثه کربلا (دهه شصت هجری)

07 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

 

حضور و نقش زنان در حادثه كربلا ، از اين منظر ، شايسته بررسى و تحليل است كه عاشورا نمايشى عينى از آموزه‏هاى اسلامى در دشوارترين شرايط است و در ضمن آن مى‏توان از توانمندى ، نقش و ابعاد وجودى زن آگاه شد .
موضوع زنان و عاشورا ، در نيم قرن اخير ، از زمانى كه «زن» در دنياى مدرن ، مطرح و به حقوق و نقش او توجّه گرديد ، مورد اهتمام انديشمندان شيعى قرار گرفته است . اين انديشمندان ، به معرّفى زنان برجسته دينى و احياى نام آنها پرداختند تا با نشان دادن الگوى دينى ، از جذب زنان مسلمان به فضاى مبتذل غربى جلوگيرى كنند . شايد بتوان گفت استاد شهيد مرتضى مطهّرى ، نخستين انديشمند شيعى است كه به طور جدّى به نقش زنان در حادثه عاشورا پرداخته است . وى در كتاب حماسه حسينى ، نهضت عاشورا را نهضتى مذكّر - مؤنّث (مردانه - زنانه) مى‏داند و مى‏گويد :
تاريخ كربلا ، يك تاريخ و حادثه مذكّر - مؤنّث است . حادثه‏اى است كه مرد و زن ، هر دو ، در آن نقش دارند ؛ ولى مرد ، در مدار خودش و زن ، در مدار خودش . معجزه ، اسلام اينهاست . مى‏خواهد دنياى امروز بپذيرد ، مى‏خواهد … نپذيرد ؛ آينده خواهد پذيرفت . ابا عبد اللَّه عليه السلام اهل بيت خودش را حركت مى‏دهد براى اين كه در اين تاريخ عظيم ، رسالتى را انجام دهند ؛ براى اين كه نقش مستقيمى در ساختن اين تاريخ عظيم داشته باشند با قافله‏سالارى زينب عليها السلام ، بدون آن كه از مدار خودشان خارج بشوند ۲ .
پس از اين سخنان ، باب نگارش در باره اين موضوع در ميان نويسندگان شيعى گشوده مى‏شود و كتاب‏ها و مقالات بسيارى در اين موضوع به چاپ مى‏رسند .۳
از جمله موضوعاتى كه شايسته بررسى و تحليل در شهادت‏نامه امام حسين عليه السلام است ، نقش زنان در حادثه كربلاست . گرچه متون مرتبط با زنان به صورت پراكنده در اين شهادت‏نامه آمده‏ اند ،


1.اين فصل ، با همكارى فاضل ارجمند ، جناب آقاى مهدى مهريزى نگارش يافته است .
2.حماسه حسينى : ص ۴۰۸ . حماسه حسينى ، كتابى است مشتمل بر سخنرانى‏هاى شهيد مطهّرى در دو دهه چهل و پنجاه شمسى (ر. ك : حماسه حسينى : ص ۱۰ / مقدّمه ناشر) .
3.در اين زمينه ، ر . ك : ماهيت انسانى قيام امام حسين : ص ۷۸ - ۸۲ .


ليكن تحليل آنها با در نظر گرفتن همه آنها در كنار هم ، چيزى است كه در اين نوشتار ، بدان پرداخته مى‏شود .
نخست ، مطالبى را كه مى‏توانند به عنوان مقدّمه و نيز تحليل كلّى قلمداد گردند ، مى‏آوريم و سپس متون مربوط به زنان را به اجمال گزارش مى‏كنيم :

الف - مقدّمه و تحليل‏
يك . بررسى نقش زنان در حادثه عاشورا را نمى‏توان به آن تعداد زنانى محدود كرد كه در كاروان امام حسين عليه السلام به كربلا رفته‏اند ؛ بلكه زنان بسيارى ، پيش از وقوع حادثه عاشورا و نيز پس از آن در شهرهاى مختلف (مانند : مدينه ، كوفه ، شام و بصره) ، به گونه‏اى نقش‏آفرينى داشته‏اند .
با اين نگاه كلّى ، شمار عناوين اين زنان به سى و شش رسيده است كه با توجّه به كلّى بودن برخى از عنوان‏ها ، قهراً عدد افراد ، بسيار بيشتر از اين خواهد بود .
دو . يكى از مباحث قابل توجّه در اين موضوع ، بررسى نقش زنان پس از حادثه كربلا در ادوار تاريخى است . در اين بررسى ، اين محورها بايد بررسى و تحليل شوند :
۱ . برگزارى مجالس عزادارى و روضه از سوى زنان ؛۱
۲ . ساخت حسينيّه و تكايا توسّط زنان ؛
۳ . موقوفات زنان براى برپايى مجالس روضه ؛
۴ . اشعار زنان در باره عاشورا ؛
۵ . تأليفات زنان در باره حادثه عاشورا ؛
۶ . خطابه‏ها و سخنرانى‏هاى زنان در باره عاشورا .
اين موضوع از دايره اين نوشتار ، خارج است ؛ ولى جاى پرداختن جدّى بدان ، خالى است .
سه . يكى از محورهاى بحث در مورد نقش زنان در حادثه عاشورا ، نشان دادن زاويه‏ها و عرصه‏هاى نقش‏آفرينى زنان است . اين مطلب را مى‏توان با اين پرسش‏ها مطرح كرد : نقش اجتماعى و سياسى زنان در آن روزگار ، چه اندازه بوده است؟ آيا اگر حادثه كربلا بدون حضور زنان شكل مى‏گرفت ، همان اثرى را داشت كه اينك دارد ؟ در جامعه آن روز ، از حضور زنان ، چه برداشتى مطرح بوده است؟ و چه نوع فعّاليتى از زنان ، سر زده است؟
به نظر مى‏رسد با تحليل رفتار و گفتار زنان عاشورايى ، مى‏توان نقش زنان را در حادثه كربلا ،
بدين ترتيب بيان نمود:


1.در اين باره ، ر . ك : مقالات : «زنان و تعزيه» ، غلامرضا گلى زواره (پيام زن : ش ۱۰۸ ، فروردين ۱۳۸۰ و ش ۱۰۹ ، اردى‏بهشت ۱۳۸۰) ، «زنان و نقش مجالس سوگوارى در دوره قاجاريّه» ، رضا رمضان نرگسى (پيام زن : ش ۱۳۲ ، ۱۳۸۱) ، «گزارشى از حضور زنان در مجالس عزادارى» ، اصغر فروغى (پيام زن : ش ۱۴۴ ، ۱۳۸۲) و … .
___________
_____________________________

۱ . پيام ‏رسانى‏
خطبه‏هاى زينب عليها السلام ، امّ كلثوم و فاطمه بنت الحسين و گفتگوهاى آنان با مردم در مسير بازگشت ، و نيز روايت وقايع كربلا توسّط زنان ، در زمره نقش پيام‏رسانى آنان ، تفسير مى‏شود .


۲ . مشاركت در نبرد
در حادثه كربلا ، زنانى در نبرد حضور داشته‏اند كه گاه بر دشمن آسيب رسانده‏اند و گاه توسّط دشمن ، آسيب ديده يا به شهادت رسيده‏اند . بانوى شهيد اُمّ وَهْب همسر عبد اللَّه بن عمر كلبى ، دختر عبد اللَّه بن عفيف ، زنى از طايفه بكر بن وائل و بانوى شهيد اسماء همسر مختار ، از اين دسته زنان اند .


۳ . روحيّه‏ بخشى‏
در حادثه كربلا مادران ، خواهران و همسرانى را مى‏بينيم كه با تشويق مردان خود و دلدارى دادن به آنها ، آنان را به نبرد تشويق كرده و يا آنان را به ميدان كارزار فرستاده‏اند . از جمله اين زنان ، دُلهُم همسر زهير ، دختر عبد اللَّه بن عفيف و نيز مادر عمرو بن جُناده را مى‏توان نام برد .


۴ . توبيخ و سرزنش ستمكاران‏
در تاريخ كربلا ، زنانى هستند كه مردانشان را - كه در جبهه تاريكى و ظلم بوده‏اند - ، مورد توبيخ و سرزنش قرار داده و از رفتار آنان ابراز تنفّر و انزجار كرده‏اند و يا هرگز روى خوش به آن مردان ، نشان نداده‏اند . مرجانه مادر ابن زياد ، همسر خولى ، هند همسر يزيد ، عاتكه دختر يزيد ، امّ عبد اللَّه همسر مالك بن نُسَير ، اسماء همسر وليد بن عُتبه (والى مدينه) و نوار همسر يا خواهر كعب (قاتل بُرير) ، از جمله اين زنان اند .
۵ . پناه دادن و يارى دادن به ياران امام حسين عليه السلام‏
پيش از وقوع حادثه كربلا و پس از آن ، در تاريخ ، نام زنانى مى‏درخشد كه با حمايت و پناه دادن ، جبهه حسينيان را تقويت كرده‏اند ، زنانى مانند : طَوعه كه به مسلم پناه داد و ماريه از طايفه عبد القيس كه خانه‏اش محلّ تجمّع و گفتگوى طرفداران امام حسين عليه السلام در بصره بود و زنى كه دو كودك از اهل بيت امام عليه السلام را پناه داد .
۶ . مديريت‏
نقش زينب عليها السلام در حادثه كربلا بويژه پس از ظهر عاشورا ، نماد يك مديريت موفّق در شرايط
بسيار بحرانى است . اوست كه با درايت و تدبير عالى خود ، كاروانِ آسيب ديده و مصيبت زده و بى‏خانمان را با عزّت ، شكيبايى و بردبارى ، مديريت مى‏كند تا به مدينه مى‏رساند . شايد سخن نقل شده از امام زين العابدين عليه السلام در باره عمّه‏اش كه : «تو به لطف خدا ، عالِمى هستى كه از ديگران دانش نياموخته‏اى ، و فهميده‏اى هستى كه لازم نيست ديگران به تو بفهمانند» ،۱ نشان قدردانى ايشان در برابر اين مديريت افتخارآميز باشد .
1.اين فصل ، با همكارى فاضل ارجمند ، جناب آقاى مهدى مهريزى نگارش يافته است .

۷ . عمق بخشيدن به بُعد عاطفى و اندوهبار كربلا
برگزارى مجالس سوگوارى پس از حادثه عاشورا توسّط زنان و نيز به سوگ نشستن و مرثيه خواندن را مى‏توان يكى از عوامل ماندگارى عاشورا در خاطره‏ها و يادها بر شمرد .
آنچه در باره امّ البنين ، رَباب ، امّ لقمان دختر عقيل ، زنان بنى هاشم ، زنان خاندان يزيد و معاويه ، زنان اهل كوفه و زنان مدينه در تاريخ مى‏خوانيم ، با اين بيان قابل تفسير و تحليل است .
چهار . يكى از مباحث قابل طرح در مورد نقش زنان در حادثه عاشورا - كه در روزگار ما بسيار حائز اهمّيت است - ، تحليل جنسيتى نقش زنان و مردان است . با اين زاويه نگاه به مسئله ، بايد به چنين پرسش‏هايى پاسخ دهيم كه : آيا زنى در جناح دشمن عليه كربلائيان نقش ايفا كرده است؟ آيا زنى از رفتن امام حسين عليه السلام به كربلا ممانعت كرده ، آن گونه كه در باره برخى از مردان چون محمّد حنفيّه گزارش شده است؟ مخالفت زنان و مردان چگونه بوده است؟ آيا در نحوه نگاه زنان و مردان به حادثه عاشورا ، شهادت ، اسارت ، بازتاب‏ها ، قيام عليه ظلم و … ، تفاوتى ديده مى‏شود؟
نكته جالب توجّه ، آن است كه گرچه مردان در دو جبهه نور و ظلمت ، حضور داشته و در هر دو جبهه نقش آفريده‏اند ، ليكن زنان عموماً در جبهه نور ، نقش مثبت ايفا كرده‏اند و به نقطه تاريكى در گزارش‏هاى مربوط به زنان بر نمى‏خوريم . اين دريافت مى‏تواند در نقد پاره‏اى از ديدگاه‏هاى منفى در باب زنان كه آنان را منشأ همه شرور و فتنه‏ها مى‏دانند ، به كار گرفته شود . 1               .ر . ك : ص ۴۴۰ (بخش ششم / فصل ششم : سخنرانى زينب عليها السلام در ميان كوفيان) .
ب - متون تاريخى مربوط به زنان‏
با توجّه به اين كه تقريباً تمام متون مربوط به زنان ، در شهادت‏نامه امام حسين عليه السلام به تفصيل وجود دارد، اكنون با اشاره و اِجمال ، به عملكرد اين بانوان مى‏پردازيم (ابتدا زنان منسوب به اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سپس ديگر زنان ، با ترتيب الفبايى) :
۱ . امّ البنين‏
فاطمه كِلابى ، مادر چهار شيرمرد از فرزندان امير مؤمنان عليه السلام، يعنى : عبّاس و سه برادر ديگرش و
مشهور به «اُمّ البنين» است . در مقاتل الطالبيّين آمده است :
امّ البنين - كه مادر چهار برادرِ كشته شده بود - به بقيع مى‏رفت و در آن جا، اندوهگين‏ترين و سوزناك‏ترين مرثيه‏سرايى‏ها را براى پسرانش انجام مى‏داد . مردم ، نزد او گِرد مى‏آمدند و به آن مرثيه‏ها گوش فرا مى‏دادند . مروان هم از جمله كسانى بود كه به بقيع مى‏آمد . او به مرثيه اُمّ البنين، گوش مى‏داد و مى‏گريست‏۱ .
۲ . امّ سلمه‏
امّ سلمه ، همسر بزرگوار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كه رابطه عاطفى عميقى با اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله داشت ، در قيام امام حسين عليه السلام ، رازدار قيام و شهادت ايشان بود . پيامبر صلى اللَّه عليه و آله قطعه‏اى از خاك كربلا را به وى داده بود و خبر داده بود كه هر گاه اين تربت تبديل به خون شد ، حسين شهيد شده است .۲
امّ سلمه قبل از حركت ، سخنانى با امام عليه السلام داشت‏۳ و روز عاشورا ، از طريق ديدن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در خواب و نيز خون شدن خاكى از كربلا كه در نزدش بود ، از شهادت امام عليه السلام آگاهى يافت . او از اوّلين به سوگ نشستگان براى سالار شهيدان است .۴
۳ . امّ كلثوم ، دختر امام على عليه السلام‏
در بسيارى از وقايع حماسه كربلا و پس از آن ، نام امّ كلثوم آمده است .۵ در باره اين كه امّ كلثومِ حاضر در واقعه كربلا، همان زينب عليها السلام است يا دختر ديگر امام على و فاطمه عليهما السلام، يا دختر امير مؤمنان از غير فاطمه عليها السلام ، نظر قاطعى نمى‏توان ابراز كرد.
۴ . رَباب ، همسر امام حسين عليه السلام‏
رباب ، همسر باوفاى امام حسين عليه السلام و مادر سكينه و عبد اللَّه بن الحسين (كودكى كه در آغوش امام عليه السلام به شهادت رسيد) است . علاقه امام به وى ، از شعرى كه براى او و سكينه سروده آشکار می شود:


1.مقاتل الطالبيّين : ص ۹۰ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۰۸ ح ۱۹۶۰ .
2.ر . ك : ص ۱۸۴ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به امّ سلمه از شهادت او).
3.ر . ك : ص ۵۲۹ ( بخش چهارم / فصل ششم: مخالفان رفتن امام عليه السلام به سمت عراق / امّ سلمه) .
4.ر . ك : ص ۱۹۳ (بخش سوم / فصل دوم / نشان داده شدن خاكى كه خون او در آن جا مى‏ريزد، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله) و ج ۲ ص ۳۲۱ ( بخش ششم / فصل دوم / رؤياى امّ سلمه) .
5.به عنوان نمونه ، ر . ك : تاريخ بلعمى : ج ۴ ص ۷۰۱ ؛ كامل بهايى : ص ۳۰۲ (با صرف نظر از اعتبار گزارش‏ها) . نيز ، ر. ك : همين شهادت‏نامه : ج ۱ ص ۷۸۱ (بخش پنجم / فصل يكم / حال زينب عليها السلام در شب عاشورا) و ج ۲ ص ۴۵۰ (بخش ششم / فصل ششم / سخنرانى امّ كلثوم در ميان كوفيان) و ص ۴۹۵ (اسيران زن بنى هاشم / امّ كلثوم، دختر امير مؤمنان) و ص ۵۱۵ (فصل هفتم / ورود خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به دمشق)
.


لَعَمرُكَ إنَّني لَاُحِبُّ داراًتُضَيِّفُها سُكَينَةُ وَ الرَّبابُ‏اُحِبُّهُما وَ أبذُلُ بَعدُ مالي‏وَ لَيس لِلائِمي فيها عِتابُ‏به جانت سوگند ، من خانه‏اى را دوست دارم‏كه سَكينه و رَباب ، در آن ، پذيرايى كنند .من آن دو را دوست دارم و دارايى‏ام را [براى آنها] مى‏دهم‏و سرزنشگرم را ياراى سرزنش نيست .
رباب را زنى زيبا ، خردمند ، بافضيلت و شاعر گفته‏اند و او كه شاهد شهادت شوهر، فرزند و ديگر نزديكان خويش بود ، تنها يك سال پس از واقعه عاشورا زنده بود و در اين مدّت ، زير هيچ سايه‏اى نرفت و برخى گفته‏اند كه در اين مدّت ، بر سرِ مزار امام عليه السلام به سوگ نشست . در نقلى آمده كه در جواب خواستگارانش گفت : نمى‏خواهم پس از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله ، پدرشوهرى برگزينم .۱
خانه وى توسّط فرماندار يزيد در مدينه تخريب شد . رَباب ، مرثيه‏هاى جان‏گدازى در رثاى امام حسين عليه السلام سروده است ، از جمله :
آن كه نورى پرتوافشان بوده است‏اكنون ، كشته دفن‏ناشده كربلاست .نواده پيامبر ! خدا تو را از سوى ما جزاى نيكو دهد![تو] از زيان وزن اعمال [در قيامت‏] ، دور گشته‏اى .تو براى من كوهى سخت بودى كه به آن ، پناه مى‏بردم‏و تو با رحمت و ديندارى ، با ما مصاحبت مى‏كردى . [ پس از تو ] چه كسى براى يتيمان باشد و چه كسى براى درخواست كنندگان؟و چه كسى نياز را برطرف كند و مسكينان ، به چه كسى پناه برند؟به خدا سوگند ، پس از تو با هيچ كس ديگرى ازدواج نخواهم كردتا آن كه ميان شن و گِل ، مدفون و ناپيدا شوم .۲
۵ . رُقَيّه دختر امام حسين عليه السلام‏
در باره وى ، مقاله عالمانه‏ اى در همين شهادت‏ نامه آمده است .۳


1.براى ديدن اين گزارش‏ها ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۷۹۶ (بخش هشتم / فصل يكم / مرثيه سرايى رباب) .
2.ر . ك : ص ۱۴۶ (بخش دوم / فصل پنجم / رباب) و ج ۲ ص ۴۹۲ (بخش ششم / فصل ششم / اسيران زن بنى هاشم / رباب ، همسر امام حسين عليه السلام) .
3.ر . ك : ص ۱۶۱ (پژوهشى در باره انتساب رقيّه به امام حسين عليه السلام)


۶ . زنان بنى عقيل‏
دختران عقيل - كه شهيدان گران‏قدرى از بنى عقيل را در كوفه و كربلا تقديم كرده بودند - ، مرثيه تكان دهنده‏اى هنگام بازگشت اسيران اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به مدينه داشتند. در الإرشاد مفيد ، آمده است :
اُمّ لقمان، دختر عقيل بن ابى طالب، وقتى خبر شهادت امام حسين عليه السلام را شنيد، ماتم‏زده بيرون آمد و خواهرانش: اُمّ هانى، اسماء، رَمْله و زينب، دختران عقيل بن ابى طالب - كه رحمت خدا بر آنان باد - با او بودند . او براى كشتگان طَف مى‏گريست و مى‏گفت:
به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله چه خواهيد گفت ، اگر از شما بپرسد :«شما - اى واپسينْ امّت - ، چه كرديدبا نسل من و خانواده‏ام ، پس از از دست دادن من‏كه برخى از آنها اسيرند و برخى در خون غلتيدند؟من برايتان خيرخواهى كردم و اين، پاداش من نبودكه با خويشانم، پس از من ، بدرفتارى كنيد» !۱
۷ . زنان بنى هاشم‏
زنان بنى هاشم ، سال‏ها بر فاجعه كربلا گريستند و نقش مهمّى در پاسداشت ياد و راه شهيدان و محكوميت جنايتكاران اين حادثه داشتند . در كامل الزيارات آمده است كه امام صادق فرمود :
هيچ يك از زنان ما خضاب نكرد و روغنى استفاده ننمود و سُرمه نكشيد و شانه نزد ، تا اين كه سرِ عبيد اللَّه بن زياد را برايمان آوردند . ما پس از آن نيز همواره گريان بوديم ۲ .
در المحاسن نيز به نقل از عمر بن على بن الحسين عليه السلام مى‏گويد :
وقتى حسين بن على عليه السلام كشته شد، زنان بنى هاشم ، لباس سياه و خشن بر تن كردند و از هيچ گرمى و سردى‏اى ، شِكوه نمى‏كردند . در [موقع‏] سوگوارى آنان ، على بن الحسين (زين العابدين عليه السلام) غذا تهيّه مى‏كرد.3

1.الإرشاد : ج ۲ ص ۱۲۴ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۰۵ ح ۱۹۵۷ و ص ۸۰۸ ح ۱۹۵۸.
2.كامل الزيارات : ص ۱۶۷ ح ۲۱۹ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۰۹ ح ۱۹۶۳ .
3.المحاسن : ج ۲ ص ۱۹۵ ح ۱۵۶۴ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۱۰ ح ۱۹۶۹ .


۸ . زينب كبرا عليها السلام‏
زينب عليها السلام از آغاز قيام امام حسين عليه السلام ، همراه برادر شد و در تمام دوران قيام ، همدل و همراه و رازدار او بود . گفتگوهاى او با امام عليه السلام در شب عاشورا ، حضورش در كنار بدن على اكبر عليه السلام و
سيّد الشهدا در روز عاشورا ، رثاى جانسوز او در كنار قامت خونين برادر و خطاب او با پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله در روز يازدهم محرّم ، از صفحات زرّين و جاودانه زندگانى سرشار از جلالت ، شكيبايى و والايىِ اوست .
او پس از حادثه عاشورا ، شكوهمند و استوار ، سرپرستى قافله اسيران را به عهده گرفت و با شجاعت و صلابت و درايت، كار را به پايان برد.۱
۹ . سكينه دختر امام حسين عليه السلام‏
وى در كربلا ، حدود نُه سال داشت و نوعروس بود و شوهرش عبد اللَّه بن الحسن عليه السلام در كربلا به شهادت رسيد. امام حسين عليه السلام به شدّت به وى علاقه داشت . اين علاقه در شعرى از امام عليه السلام بيان شده است .۲ وى در زمره اسيران ، به كوفه و شام و سپس به مدينه رفت و در آن جا زيست . او در سفر اسارت ، نقشى مؤثّر داشت و اين جمله او خطاب به يزيد : «اى يزيد ! آيا دختران پيامبر خدا ، بايد اسير باشند؟! » مجلس يزيد را دگرگون ساخت .
سكينه را زنى خوش‏خو ، ظريف ، زيبا ، عفيف ، اهل شعر و ادب و از راويان حديث شمرده‏اند . بزرگان قريش و بزرگان شعر و ادب در مجلس وى حاضر مى‏شدند .۳
۱۰ . فاطمه دختر امام حسن عليه السلام‏
وى همسر امام زين العابدين عليه السلام و مادر امام باقر عليه السلام و مادربزرگِ ساير امامانِ اهل بيت عليهم السلام است . در باره او از امام صادق عليه السلام روايت شده كه :
چنان شخصيت راستگو و درست‏كردارى بود كه در ميان خاندان حسن عليه السلام ، زنى چون او ديده نشده است ۴ .
وى از جمله راهيان سفر سخت اسارت است.۵

1.ر . ك : ج ۲ ص ۴۹۲ (بخش ششم / فصل ششم / اسيران زن بنى هاشم / زينب كبرا عليها السلام دختر امير مؤمنان).
2.ر . ك : ص ۱۰۸ (فصل پنجم : نقش زنان در حادثه كربلا / رباب ، همسر امام حسين عليه السلام) .

3.ر . ك : ص ۱۵۸ (بخش دوم / فصل ششم / سكينه).
4.الكافى : ج ۱ ص ۴۶۹ ح ۱ .
5.ر . ك : ج ۲ ص ۴۹۶ (بخش ششم / فصل ششم / اسيران زن بنى هاشم / فاطمه دختر امام حسن عليه السلام).



۱۱ . فاطمه دختر
امام حسين عليه السلام‏
وى دختر بزرگ امام حسين عليه السلام و همسر حسن مثنّى (فرزند امام مجتبى عليه السلام) است . امام حسين عليه السلام
در باره او فرموده :
او بيش از دختر ديگرم به مادرم فاطمه دختر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شبيه است ۱ .
همسرش در كربلا، مجروح در ميان شهدا افتاده بود و پس از پايان نبرد معلوم شد كه زنده است ؛ زيرا بستگان او در لشكر عمر سعد ، مانع كشتن او شده بودند. فاطمه به عنوان اسير به كوفه و شام رفت . او روايتگر برخى حوادث مربوط به خيمه‏ها و مجلس يزيد است . خطبه‏اى در كوفه به او منسوب است .۲
۱۲ . فاطمه دختر امام على عليه السلام‏
وى كه «فاطمه صغرا» نيز ناميده شده ، به همراه همسر شهيدش ابو سعيد بن عقيل در كربلا حضور داشت و سپس به سفر اسارت رفت. وى از راويان حوادث كربلاست.۳
۱۳ . اسماء ، همسر مختار
تاريخ اليعقوبى ، سرنوشت او را چنين نقل مى‏كند :
مصعب بن زبير ، اسماء دختر نعمان بن بشير (همسر مختار) را دستگير كرد و به او گفت: نظرت در باره مختار چيست؟ او گفت: به نظر من ، او انسانى باتقوا ، پاك و روزه‏دار بود. مصعب گفت: اى دشمن خدا! تو از كسانى هستى كه مختار را از عيب ، مُبرّا مى‏دانى؟! سپس دستور قتل وى را داد و گردن او را زدند . او اوّلين زنى بود كه با زجر ، گردنش زده شد۴ .
۱۴ . اسماء ، همسر وليد بن عُتبه‏
بر اساس نقل الطبقات ابن سعد ، در جلسه‏اى كه شوهر اسماء - كه والى مدينه بود - از امام حسين عليه السلام خواست كه با يزيد بيعت كند ، مشاجره‏اى بين امام عليه السلام و والى مدينه در گرفت . هنگامى كه وليد به خانه رفت ، همسرش او را به سبب اين كه به امام حسين عليه السلام بد گفته بود ، سرزنش و توبيخ كرد .۵

1.ر . ك : ص ۱۵۷ ح ۲۴ .
2.ر . ك : ص ۱۵۶ (بخش دوم / فصل ششم / فاطمه) .
3.ر . ك : ج ۲ ص ۴۹۵ (بخش ششم / فصل ششم / اسيران زن بنى هاشم / فاطمه دختر امام على عليه السلام) وص ۵۷۵ (فصل هفتم / خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در زندان يزيد) و ص ۵۹۱ (فصل هشتم / آماده شدن خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله براى بازگشت به مدينه).
4.تاريخ اليعقوبى : ج ۲ ص ۲۶۴.
5.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ج ۱ ص ۴۴۲ ، تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۱۴ ، تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۲۰۶ ، بغية الطلب فى تاريخ حلب : ج ۶ ص ۲۶۰۷ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۱ ص ۲۶۸ (بخش چهارم / فصل يكم / رخدادهاى ميان امام عليه السلام و وليد براى بيعت گرفتن).


۱۵ . امّ عبد اللَّه ، همسر مالك بن نُسَير
مالك بن نُسَير ، از حمله كنندگان به امام عليه السلام بود . او پس از ضربه زدن به سر امام عليه السلام ، كلاه امام را غارت كرد و آن را به خانه برد . همسرش به شدّت ، از تحفه‏اى كه او به منزل برده بود ، ابراز انزجار كرد .۱
۱۶ . امّ وَهْب ، همسر عبد اللَّه بن عُمَير كلبى‏
تنها زن شهيد در كربلا، اوست . هنگامى كه همسر شجاعش قصد خود را براى پيوستن به لشكر امام عليه السلام اعلام كرد ، وى ضمن تشويق شوهرش از وى خواست كه همراهش برود.۲ در تاريخ الطبرى ، ماجراى اين بانو در روز عاشورا ، چنين آورده شده است :
اُمّ وَهْب، همسر او نيز عمود خيمه‏اى را برداشت و به سوى شوهرش رفت و به او گفت: پدر و مادرم ، فدايت باد! براى پاكانِ نسل محمّد صلى اللَّه عليه و آله بجنگ . او نيز به سوى زنش آمد و وى را نزد زنان ، باز گردانْد ؛ امّا زن، به لباس او چسبيد و گفت : من ، تو را وا نمى‏نهم تا آن كه همراه تو جان بدهم . امام حسين عليه السلام ، او را ندا داد و فرمود: «براى خانواده شما ، پاداش نيكو باد ! خدا ، رحمتت كند ! به نزد زنان ، باز گرد و كنار آنان بنشين كه جنگ ، بر زنان ، واجب نيست» .
اُمّ وَهْب هم به سوى زنان ، باز گشت… . سپس از هر سو بر حسين عليه السلام و يارانش ، هجوم آوردند و [ عبد اللَّه ] كلبى ، كشته شد … . همسر كَلْبى به سوى شوهرش آمد و نزد او نشست و غبار را از او زُدود و گفت : بهشت ، گوارايت باد ! شمر بن ذى الجوشن ، به غلامش رستم گفت: با عمود خيمه ، بر سرش بكوب . او بر سرِ آن زن كوبيد و سرش شكست و سپس همان جا ، جان داد ۳ .
گفتنى است كه در الأمالى صدوق ، از امّ وهبى ديگر ، ماجرايى نقل شده كه شباهت‏ها و تفاوت‏هايى با نقل طبرى دارد . چنان كه برخى از محقّقان مطرح ساخته‏اند ، ممكن است اين دو در اصل ، يك نفر باشند۴ كه در اين صورت ، از نظر ما ، نقل طبرى رجحان دارد. بخشى از نقل الأمالى صدوق ، چنين است:


1.ر . ك : ص ۲۷۳ ح ۱۱۸۵.
2.ر . ك : ج ۲ ص ۸۸ (بخش پنجم / فصل سوم / عبد اللَّه بن عمير كلبى).
3.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۳۰ و ۴۳۸ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۹ ح ۹۶۰ .
4.ر . ك : قاموس الرجال: ج ۱۰ ص ۴۴۸ و ۴۵۰ و ۴۵۶، سخنان حسين بن على از مدينه تا كربلا، نجمى: ص ۱۹۵
.

وَهْب بن وَهْب ، به ميدان آمد. او و مادرش ، مسيحى بودند كه به دست امام حسين عليه السلام ، مسلمان شده و تا كربلا به دنبال او آمده بودند . وَهْب ، بر اسب ، سوار شد و عمود خيمه را به دست گرفت و جنگيد تا هفت يا هشت تن [ از سپاه دشمن ]را كُشت و سپس اسير شد.
او را نزد عمر بن سعد - كه خدا لعنتش كند - آوردند. فرمان داد تا گردنش را بزنند . او را گردن زدند و [ سرش را ] به سوى لشكر امام حسين عليه السلام انداختند. مادرش ، شمشير او را بر گرفت و به ميدان آمد . امام حسين عليه السلام به او فرمود : «اى امّ وَهْب ! بنشين كه خداوند ، جهاد را از دوشِ زنان ، برداشته است . تو و پسرت ، با جدّم محمّد صلى اللَّه عليه و آله ، در بهشت خواهيد بود…» ۱ .
در مقتل خوارزمى‏۲ نيز سرنوشت مادر وَهْب بن وَهْب نصرانى ، به مانند سرنوشتى كه طبرى براى اُمّ وَهْب همسر عبد اللَّه بن عُمَير تصوير كرده ، رقم مى‏خورد ؛ يعنى توسّط غلام شمر به شهادت مى‏رسد.۳
۱۷ . دختر عبد اللَّه بن عفيف‏
او هنگامى كه پدر پير و نابينا و مجاهدش ، عبد اللَّه بن عفيف ، ابن زياد را در مسجد كوفه ، به باد انتقاد گرفت و در پس آن ، مأموران عبيد اللَّه ، خانه‏اش را مورد هجوم قرار دادند، كمك‏كار پدرش شد . ابتدا پدر را از حمله مأموران آگاه ساخت و سپس شمشير آورد و به دست پدرش داد و از هر طرف كه نيروهاى دشمن حمله مى‏كردند ، پدرش را آگاه مى‏ساخت و تا شهادت پدرش در كنار او بود .۴
۱۸ . دُلْهُم ، همسر زُهَير
با تشويق اين زن، شوهرش زهير - كه سابقه خوبى در روابطش با اهل بيت عليهم السلام نداشت - ، به ملاقات امام حسين عليه السلام رفت و در ادامه از زمره ياران خاصّ امام و از شهيدان شاخص واقعه كربلا گرديد . بر اساس برخى نقل‏ها ، او هنگام وداع با شوهرش، از او خواست كه نزد جدّ حسين عليه السلام ، از او ياد كند .۵

1.الأمالى ، صدوق : ص ۲۲۵ ح ۲۳۹ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۱۱۵ ح ۹۸۳ .
2.مقتل الحسين عليه السلام، خوارزمى: ج ۲ ص ۱۲ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۱۱۷ ح ۹۸۶ .
3.ر . ك : ج ۲ ص ۱۱۴ (بخش پنجم / فصل سوم / وهب بن وهب) .
4.ر . ك : ج ۲ ص ۴۷۰ (بخش ششم / فصل ششم / ايستادگى عبد اللَّه بن عفيف در برابر ابن زياد و به شهادت رسيدنش).
5.ر . ك : ص ۶۳۷ (بخش چهارم / فصل هفتم / دعوت امام عليه السلام از زهير بن قَين براى يارى كردن او در منزل زرود)
.

۱۹ . ريّا ، دايه يزيد
اين زن ، در كهن‏سالى ، روايتگر برخى جنايت‏هاى يزيد است. در سير أعلام النبلاء ، به نقل از حمزة بن يزيد آمده است :
او (رَيّا) گفت : مردى بر يزيد ، وارد شد و گفت : بشارت بده كه خدا ، تو را بر حسين ، چيره كرد و سرش را آورده‏اند ! سپس سر را در تَشتى نهادند… . به او (رَيّا) گفتم : آيا يزيد با چوب‏دستى بر دندان‏هاى جلوى حسين كوبيد؟ گفت : آرى ، به خدا سوگند ۱ .
۲۰ . زنان خاندان يزيد و معاويه‏
اين زنان نيز عمل يزيد را تأييد نكردند و با خاندان امام حسين عليه السلام همدردى نمودند. از جمله در الأمالى صدوق آمده است :
زنان حسين عليه السلام را بر يزيد بن معاويه ، وارد كردند و زنان خاندان يزيد و دختران معاويه و خانواده‏اش صيحه زدند و فرياد كشيدند و نوحه سر دادند ۲ .
۲۱ . زنان اهل كوفه‏
در استقبال از اسيران اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، زنان كوفى به شدّت مى‏گريستند و ابراز احساسات مى‏نمودند. در بلاغات النساء آمده است :
حِذام يا حُذَيم اسدى گفت : سال ۶۱ [هجرى‏] ، سال شهادت حسين عليه السلام ، به كوفه وارد شدم . زنان كوفه را در آن زمان ديدم كه بر سر و صورت خود مى‏زنند و گريبان مى‏درند۳ .
در الملهوف آمده است :
مردم ، صدا به گريه و ناله و زارى بلند كردند و زنان ، موهاى خود را پريشان نمودند و خاك بر سرشان ريختند و ناخن به چهره كشيدند و گونه‏هاى خود را خراشيدند و ناله و فرياد كردند . مردان نيز گريستند و ريش خود را كَنْدند و هيچ روزى ، مرد و زن گريانى ، بيشتر از آن روز ، ديده نشد ۴ .


1.سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۳۱۹ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۰۳ (بخش ششم / فصل چهارم / دمشق) .
2.الأمالى ، صدوق : ص ۲۳۰ ح ۲۴۲ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۵۸۴ (بخش ششم / فصل هشتم / دادن اجازه عزادارى براى شهيدان).
3.بلاغات النساء : ص ۳۷ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۳۸ ح ۱۵۰۴ .
4.الملهوف : ص ۱۹۸ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۳۷ (بخش ششم / فصل ششم / چگونگى ورود خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به كوفه)


۲۲ . زنان اهل مدينه‏
هنگامى كه اسيران اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به دروازه شهر مدينه رسيدند ، زنان و مردان مدينه با حزن و گريه شديد به استقبال آنها رفتند و به آنها تسليت گفتند.
سيّد ابن طاووس از بشير نقل مى‏كند كه :
هيچ گاه به اندازه آن روز، مرد و زن گريان، و پس از رحلت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله ، روزى تلخ‏تر از آن روز ، براى مسلمانان نديدم‏۱ .
۲۳ . زنان روايتگرِ خبر شهادت امام حسين عليه السلام از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله‏
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر اساس اسرار غيبى، اخبار گوناگونى در باره شهادت امام حسين عليه السلام و حادثه كربلا ، به افرادى ارائه كرده است. زنانى كه اين اخبار را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيده و نقل كرده‏اند ، عبارت اند از: امّ سلمه ،۲ سلمى‏۳ همسر ابو رافع ،۴ زينب بنت جحش ،۵ صفيّه بنت عبد المطّلب‏۶ و عايشه دختر ابو بكر .۷
۲۴ . زنان منطقه كربلا
بر اساس نقل سيّد ابن طاوس، هنگامى كه اسراى اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در بازگشت از شام ، به كربلا آمدند ، چند روزى اقامه عزا كردند و از جمله كسانى كه با آنان همراهى كردند ، زنان منطقه كربلا بودند.۸

1.الملهوف : ص ۲۲۷ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۶۰۸ (بخش ششم / فصل هشتم /بازگشت خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به مدينه).
2.ر . ك : ص ۱۸۴ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به امّ سلمه از شهادت او) و ص ۱۸۷ (فصل دوم / پيشگويى در باره مكان شهادت او / سرزمين كربلا) وص ۱۹۲ (سرزمين عراق) وص ۱۹۳ (نشان داده شدن خاكى كه خون او در آن جا مى‏ريزد، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله).

3.در متون ، نام «اسماء بنت عميس» آمده است ؛ ولى همچنان كه در دانش‏نامه امام حسين عليه السلام (ج ۱ ص ۱۵۶) توضيح داده‏ايم ، اسماء در زمان صدور اين نقل‏ها به همراه شوهرش در حبشه بوده و در مدينه حضور نداشته و روايتگر اين نقل‏ها در حقيقت ، سلمى همسر ابو رافع است.
4.ر . ك : ص ۱۷۷ ح ۳۷ و ص ۱۷۸ ح ۳۸ وص ۲۰۲ ح ۹۰ .
5.ر . ك : ص ۱۸۶ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به زينب بنت جحش از شهادت او) وص ۱۹۹ ح ۸۳ .
6.ر . ك : ص ۱۷۶ (بخش سوم / فصل دوم / پيشگويى در باره شهادت او ، هنگام تولّدش).
7.ر . ك : ص ۱۸۵ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به عايشه از شهادت او) و ص ۱۹۰ ( پيشگويى در باره مكان شهادت او / سرزمين طف) وص ۱۹۲ (سرزمين بابل) وص ۱۹۳ (نشان داده شدن خاكى كه خون او در آن جا مى‏ريزد، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله) .
8.الملهوف : ص ۲۲۵ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۵۹۵ ح ۱۶


۲۵ . زنان همْدان، كَهلان، ربيعه و نَخَع‏
در مروج الذهب آمده است :
مردم كوفه (پس از مرگ يزيد) از اطاعت بنى اميّه به در رفتند و ابن زياد را از امارت خلع كردند و خواستند اميرى انتخاب كنند تا فرصت تأمّل در كار خويش داشته باشند. جمعى گفتند: «عمر بن سعد بن ابى وقّاص ، شايسته اين كار است» و چون خواستند او را به امارت بگذارند ، جمعى از زنان همدان و زنان كهلان و ربيعه و نخع آمدند و فريادزنان و گريه‏كنان وارد مسجد شدند و مصيبت حسين عليه السلام را ياد كردند و مى‏گفتند: «براى عمر بن سعد ، همين بس نبود كه حسين را كشت؟! اكنون مى‏خواهد در كوفه امير ما شود!؟» . مردم كوفه نيز بگريستند و از امارت عمر ، منصرف شدند. كسانى كه بيشتر از همه تلاش كردند ، زنان همدان بودند ؛ زيرا على عليه السلام به همدانيان علاقه داشت و آنها را بر ديگران ترجيح مى‏داد. همو مى‏فرمايد : اگر من دربان بهشت بودم ، به مردم همدان مى‏گفتم : «به سلامت وارد شويد!» و نيز مى‏فرمايد : «من هَمْدانيان را آماده كردم و آنها حِمْيَريان را آماده كردند»۱ .
۲۶ . زنى از اهل كوفه‏
در باره اين زن - كه نامش مشخّص نيست - ، چنين عملكردى در كوفه گزارش شده است :
زنى از كوفيان بر بالاى بام آمد و پرسيد : شما از كدام اسيران هستيد؟
گفتند : ما اسيرانِ خاندان محمّديم .
آن زن از بام ، پايين آمد و چادر و پيراهن و مقنعه جمع كرد و به آنان داد تا خود را بپوشانند ۲ .


1.مروج الذهب : ج ۳ ص ۹۳ .
2.الملهوف : ص ۱۹۰ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۳۹ ح ۱۵۰۶ و ۱۵۰۷ .



۲۷ . زنى از طايفه بكر بن وائل‏
در باره وى در دفاع از اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، چنين آمده است :
حميد بن مسلم گفته است : ديدم كه زنى از بنى بكر بن وائل ، همراه همسرش ، ميان ياران عمر بن سعد بود و هنگامى كه ديد مردم به زنان حسين عليه السلام در خيمه‏هايشان هجوم برده‏اند و اموال آنان را بر مى‏دارند ، او نيز شمشيرى گرفت و به سوى خيمه‏ها آمد و گفت : «اى خاندان بكر بن وائل ! آيا اموال دختران پيامبر خدا تاراج مى‏شود [و شما كارى نمى‏كنيد]؟!
حكومت ، جز از آنِ خدا نيست . براى خونخواهى پيامبر خدا [به پا خيزيد]!» ؛ ولى همسرش جلوى او را گرفت و او را به جايگاهش باز گرداند ۱ .
۲۸ . زنى كه دو كودك اهل بيتِ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را پناه داد
نام اين بانو كه دو كودك از اهل بيتِ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را در پناه گرفت و در حفظ جان آنها تلاش نمود ، مشخّص نيست . الطبقات ابن سعد ، او را همسر عبد اللَّه بن قُطبه طايى (از لشكريان عمر سعد) و الأمالى صدوق، او را پيرزنى معرّفى مى‏كند . منابع مشهور ، دو كودك را فرزندان عبد اللَّه بن جعفر دانسته‏اند و الأمالى صدوق ، آن دو را فرزندان مسلم معرّفى مى‏كند .۲
۲۹ . طَوعه‏
طَوعه ، زن شجاعى است كه مسلم را در شرايط سخت و سنگينى كه حتّى يارانش وى را در كوفه تنها گذاشته بودند ، پناه داد ، از او پذيرايى نمود و از عواقب آن نهراسيد .۳
۳۰ . عاتكه دختر يزيد
در أنساب الأشراف ، چنين آمده است :
يزيد ، سر حسين عليه السلام را براى زنانش فرستاد و دخترش عاتكه - كه بعدها ، مادر يزيد بن عبد الملك شد - ، آن را گرفت و شست و روغن ماليد و خوش‏بويش كرد .
يزيد به او گفت : اين ، چه كارى است ؟
گفت : سر پسرعمويم را آشفته و پريشان برايم فرستادى . آن را مرتّب و خوش‏بو كردم ۴ .
۳۱ . ماريه ، از طايفه عبد القيس‏
ماريه ، زنى شيعه است كه در جوّ نامناسب بصره - كه با اهل بيت عليهم السلام ميانه‏اى نداشتند - خانه‏اش مدّتى محلّ تجمّع و گفتگوى طرفداران امام حسين عليه السلام بوده است . ثمره اين تجمّع ، حركت سه نفر (يزيد بن ثبيت و دو پسرش عبد اللَّه و عبيد اللَّه) به مكّه و همراه شدن با قافله شهيدان كربلا بود .۵
1.الملهوف : ص ۱۸۰ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۳۱۲ ح ۱۲۵۳ و ۳۱۳ ح ۱۲۵۴ .
2.ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۷۹ (بخش ششم / فصل ششم / شهيد شدن دو نوجوان از خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله).
3.ر . ك : ص ۴۲۸ (بخش چهارم / فصل چهارم / پناه بردن مسلم به خانه طوعه).
4.أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۴۱۶. نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۳۹۴ (بخش ششم / فصل چهارم / يزيد ، سر امام عليه السلام را براى زنانش مى‏فرستد) .
5.ر . ك : ص ۳۲۶ (بخش چهارم / فصل سوم / پيوستن يزيد بن نبيط و دو پسرش به امام عليه السلام)
.

۳۲ . مرجانه ، مادر ابن زياد
اين زن ، فرزندش را به خاطر كشته شدن امام عليه السلام ، توبيخ نمود .۱
۳۳ . نوار ، همسر يا خواهر كعب (قاتل بُرَير)
طبرى،چنين آورده است:
هنگامى كه كعب بن جابر (قاتل بُرَير) باز گشت ، همسرش (يا خواهرش) نَوار دختر جابر ، به او گفت: دشمنان فرزند فاطمه را يارى دادى و بزرگ قاريان را كُشتى؟! كار فجيعى انجام دادى. به خدا سوگند، ديگر هيچ گاه ، حتّى يك كلمه هم با تو سخن نمى‏گويم !۲
۳۴ . نوار حَضرَمى ، همسر خولى‏
هنگامى كه خولى ، سر امام عليه السلام را به خانه آورد و زير تشتى نهاد ، همسرش با او درگير شد و با اعتراض ، او را ترك كرد. چه بسا همين كار ، چشم بصيرت اين بانو را باز نمود و اسرارى را شهود كرد . طبرى چنين نقل مى‏كند :
حسين عليه السلام كشته شد و سرش را همان روز با خولى بن يزيد و حُمَيد بن مسلم اَزدى به سوى عبيد اللَّه بن زياد فرستادند . خولى ، آن را آورد و خواست به كاخ برود كه درِ آن را بسته ديد . به خانه‏اش رفت و سر را زير تَشتى در خانه‏شان گذاشت . او دو زن داشت : زنى از بنى اسد و زن ديگرى از قبيله حضرميان به نام نوار ، دختر مالك بن عقرب . آن شب ، نوبت زن حضرمى بود .
هشام گفت : پدرم برايم گفت كه نوار ، دختر مالك ، برايش گفته است : خولى ، سر حسين را آورد و آن را زير تَشتى در خانه نهاد . آن گاه داخل خانه شد و به بسترش رفت . به او گفتم : چه خبر ؟ چه نزد خود دارى ؟
گفت : ثروت روزگار را آورده‏ام . اين ، سر حسين است كه همراه تو در خانه است!
گفتم : واى بر تو! مردم ، طلا و نقره مى‏آورند و تو سر فرزند پيامبر خدا را مى‏آورى؟! نه - به خدا سوگند - ، سر من و سر تو در يك اتاق ، گرد هم نمى‏آيند .
از بسترم برخاستم و به بخش ديگر خانه رفتم . آن گاه ، زن اسدى‏اش را نزد خود فرا خواند و من نشستم و نظاره مى‏كردم . به خدا سوگند ، پيوسته به ستون نورى كه از آسمان تا تَشت مى‏درخشيد ، نگاه مى‏كردم و پرندگانى سپيد را گرداگرد آن ، بال‏زنان ديدم .
چون صبح شد ، [خولى‏] سر را براى عبيد اللَّه بن زياد برد ۳ .
1.ر . ك : ج ۲ ص ۶۷۸ (بخش هفتم / فصل سوم / مادر ابن زياد).
2.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۳۲. نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۲۲ ح ۹۱۲ .
3.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۵۵ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۳۷۹ (بخش ششم / فصل چهارم / سر امام عليه السلام در خانه خولى)
.


اين زن ، كينه خولى را در دل گرفت ، تا آن كه مختار روى كار آمد و مأمورانش براى دستگيرى خولى آمدند . اين زن با اشاره، مخفيگاه خولى را نشان داد و آنان نيز او را دستگير كرده ، به سزاى عملش رساندند .۱
۳۵ . همسر و مادر شهيد
اين زن فداكار ، پس از آن كه شوهرش در ركاب امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد ، فرزند جوانش را به ميدان فرستاد . بخشى از نقل خوارزمى ، چنين است :
پس از او ( عمرو بن جُناده ) ، جوانى بيرون آمد. پدر او در نبرد ، شهيد شده بود ؛ ولى مادرش نزدش بود. مادر به او گفت: فرزند عزيزم ! به ميدان برو و پيشِ روى فرزند پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله بجنگ تا كشته شوى .
او گفت: چنين مى‏كنم !
حسين عليه السلام فرمود: «اين ، جوانى است كه پدرش شهيد شده است . شايد مادرش از به ميدان آمدنش [ براى نبرد ] ، خشنود نباشد» .
آن جوان گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! مادرم به من فرمان داده است [كه به ميدان بيايم‏] … .
در ادامه نقل هم آمده كه چون سر پسرش را به سوى او افكندند ، آن را به سوى دشمن افكند و سپس خود نيز عمودى در دست گرفت و به دشمن حمله نمود . خوارزمى در آخر ، آورده است:
حسين عليه السلام فرمان داد تا او را [ از ميدانْ ] باز گردانند و آن گاه برايش دعا كرد ۲ .
۳۶ . هند ، همسر يزيد
وى از جمله افرادى بود كه يزيد را به خاطر كشتن امام عليه السلام ، توبيخ نمود .3


1.ر . ك : ج ۲ ص ۷۳۸ (بخش هفتم / فصل ششم / خولى بن يزيد).
2.مقتل الحسين عليه السلام، خوارزمى : ج ۲ ص ۲۱ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۷۹ (بخش پنجم / فصل سوم / جوانى كه پدرش شهيد شده بود) .
3.ر . ك : ج ۲ ص ۵۷۷ (بخش ششم / فصل هفتم / احتجاج زنان يزيد با او).




-    این مطالب  از کتاب «شهادت نامه امام حسین(ع) »،نوشته محمد محمدی ری شهری، ج1 ، ص 104-120 گرفته شده است .

 1 نظر

امیری حسین و نعم الامیر

02 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

چه کسی در کربلا، این عبارت را گفت : امیری حسین و نعم الامیر.

عمرو بن جنادة به همراه پدرش «جُنادة بن کعب» از مکه به خدمت امام شرفیاب شد.
وى در حالى که یازده سال بیشتر نداشت از امام حسین علیه السلام اجازه میدان خواست. ایشان فرمودند: «پدر این جوان در جنگ به شهادت رسیده، شاید مادرش راضى نباشد». او عرض کرد:

«إنَّ أُمِّی هِیَ الَّتِی أَمَرَتْنِی»؛

(مادرم به من فرمان داده است گام در این میدان بگذارم.)
به دنبال این سخن امام حسین علیه السلام اجازه دادند، وى به میدان رفت و این رجزِ به یادماندنى را خواند:


أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاْمیرُ               سُرُورُ فُؤادِ الْبَشیرِ النَّذیرِ
امیر من، حسین است و چه نیکو امیرى؛ که شادى دل پیامبرِ بشیر و نذیر است.
عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ والِداهُ                       فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظیر
على و فاطمه پدر و مادر اویند، آیا شما براى او همانندى مى شناسید؟!
لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحى            لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْر مُنیر
طلعتش مانند خورشید نیم روز است و چهره اش چون ماه شب چهارده درخشان است.


این نوجوان چون به شهادت رسید دشمن سرش را جدا کرده و آن را به سوى امام حسین علیه السلام پرتاب کرد. مادر شجاعش «بحریّه» دختر «مسعود خزرجىّ» سر فرزندش را برداشت و بوسید و با همان سر به طرف دشمن حمله کرد و آن را بر سر مردى از سپاه ابن سعد کوبید. آنگاه برگشت و ستون خیمه را گرفت و در حالى که این رجز را مى خواند بر دشمن حمله کرد:


أَنَا عَجُوزٌ فِی النِّساءِ ضَعیفَةٌ        خَاوِیَةٌ بالِیةٌ نَحیفَةٌ
با اینکه در میان زنان، پیره زنى ضعیف، سست استخوان، فرو ریخته و لاغر اندامم،
أَضْرِبُکُمْ بِضَرْبَة عَنیفَة               دُونَ بَنِی فَاطِمَةَ الشَّریفَة
ولى در حمایت از فرزندان فاطمه گرامى، ضربات مهلکم را بر شما وارد مى سازم.


پس از آن عمود خیمه را به سوى دشمن پرتاب کرد که به دو نفر از آنها برخورد کرد.

 4 نظر

طبیبی که برای بیمارش جان داد

30 مهر 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی


حماسه مقدّس کربلا، اهداف متعدّدى را تعقيب مى كرد كه سرآمد آنها ، جهل زُدايى عمومى ، پيشگيرى از محو ارزش هاى اسلامى ، و باز گرداندن جامعه اسلامى به مسير درست اسلام ناب بود ، (۱)


و چه زيبا سروده است سيّد جعفر حلّى:


- قد أصبح الدّين منه شاكيا سَقَما
- و ما إلى أحد غير الحسين شكى
- فما رأى السِّبط للدين الحنيف شفا
- إلّا إذا دمه فى نصره سفكا
- و ما سمعنا عليلاً لا علاج له
- إلّا بنفس مداويه إذا هلكا

- بقتله فاح للإسلام طيب هدى
- فكلّما ذكرته المسلمون ذكا
- و صان ستر الهدى عن كلّ خائنة
- ستر الفواطم يوم الطفّ إذ هتكا
- نفسى الفداء لفاد شرع والده
- بنفسه و بأهليه و ما ملكا … (۲)


- دين ، از دست يزيد ، دردمند و بيمار گشت

- و به نزد كسى جز حسين عليه السلام ، شِكوه

نبرد .
- نواده پيامبر صلى الله عليه و آله ، براى درمان دين ، راهى نديد
- جز اين كه خونش در راه آن ، ريخته شود .
- تاكنون در باره هيچ بيمارى نشنيده ايم كه درمانى نداشته باشد
- مگر اين كه درمان كننده اش ، جان خويش بر سرِ درمان بگذارد .

- با كُشته شدنش ، عطر هدايت اسلام ، منتشر شد
- و مسلمانان ، هر گاه از آن [واقعه] ياد كنند ، اين عطر ، بيشتر انتشار مى يابد.
- پرده هدايت ، از گزند هر ديده خيانتكارى مصون گرديد
- آن هنگام كه پوشش زنان خاندان فاطمه در كربلا هتك شد .
- جانم فداى آن كه فداى دين پدرش گشت
- با جان خود و خانواده اش و هر آنچه داشت
!

پاورقی :
(۱) . ر . ك : ج ۳ ص ۳۲۳ (بخش هفتم / تحليلى درباره اهداف قيام امام حسين عليه السلام ) .
(۲) سحر بابل و سجع البلابل : ص ۳۸۳ ، الدرّ النضيد : ص ۲۴۱ .
برگرفته از دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث جلد اوّل صفحه : 12


 2 نظر

زندگینامه میثم تمار

23 مهر 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

زندگی نامه ميثم تمار یکی از یاران امام علی (ع)
ميثم بن يحيي تمّار، غلام زني از بني اسد و عجمي‌تبار بود. امير مؤمنان علي عليه السلام او را خريد و آزاد ساخت. ميثم از خواص اصحاب و از ياران و شيعيان به حق آن حضرت به شمار مي‌آمد.او به مقدار قابليت و ظرفيت خويش از محضر امام علي عليه السلام علم آموخت و آن حضرت او را بر برخي از اخبار غيبي و اسرار نهان آگاه ساخت تا جايي که ابن عباس از محضر ميثم استفاده مي‌کرد.

نقل است که امير مومنان عليه السلام چگونگي کشته شدن ميثم را پيش‌گويي و به وي فرمود: تو را بعد از من دستگير مي‌کنند و به دار خواهند زد. در روز سوم از بيني و دهان تو خون روان خواهد شد و محاسنت را رنگين خواهد ساخت.
آن گاه امام درختي را که بر اّن ميثم را بر دار خواهند کشيد به او نشان داد و فرمود: تو در آخرت با من خواهي بود. پس از شهادت اميرالمومنين عليه السلام ميثم پيوسته به نزد آن درخت مي‌آمد و نماز مي‌گزارد.

ميثم در سال آخر عمر خويش به بيت الله الحرام و سپس به مدينه رفت و در آن جا به ديدار ام المومنين ام سلمه شتافت و از احوال امام حسين عليه السلام پرس و جو کرد. ام سلمه به وي گفت: بسيار مي‌شنيدم که رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم سفارش تو را به اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي‌فرمود. امام حسين عليه السلام نيز تو را بسيار ياد مي‌کند.

ميثم به کوفه بازگشت و در همان سال، يعني آخر سال 60 هجري، ده روز قبل از ورود امام حسين عليه السلام به عراق، توسط عبيدالله بن زياد ملعون دستگير شد و به همان نحوي که امام علي عليه السلام خبر داده بود به دار آويخته شد و به شهادت رسيد.

فضائل ميثم
بزرگترين فضيلت‏يک انسان، همان ايمان و علم و تقواست که در ميثم نيز وجود داشت.اما اضافه بر اينها، گاهي برجستگيهاي خاصي در شخصيت‏يک مؤمن متقي وجود دارد که او را نسبت‏به ديگران، برتر مي‏ سازد. در اين بخش، اشاره‏اي کوتاه به بعضي از اين صفات ارزنده و امتيازات و فضايل خاص ميثم مي‏شود:

سخنوري
ميثم، بياني رسا داشت و در نطق و سخن، توانا و فصيح بود. سخنوري ميثم تمار را از اين واقعه که نقل مي‏شود مي‏توان دريافت:
در بازار، ميثم، رئيس صنف ميوه ‏فروشان بود. هرگاه قرار بود در جايي و نزد کسي و يا موقعيت مهمي، سخني گفته شود از ميثم تمار مي‏خواستند که سخنگويشان باشد. گروهي از بازاريان نزد ميثم رفتند تا باهم به عنوان شکايت از حاکم و عامل بازار، پيش «ابن زياد» بروند که والي شهر کوفه بود. در اين برخورد و ديدار با ابن‏ زياد ميثم بود که به نمايندگي از ديگران با رشادت به سزايي سخن گفت. خود ميثم در باره اين ديدار و سخنها مي‏گويد:
ابن زياد، با شنيدن گفتارم به شگفتي افتاد و در سکوت فرورفت.همين بيان صريح و حقگويي آشکار باعث ‏شد که از ميثم کينه‏ اي در دل ابن زياد بماند.

راوي حديث در صدر اسلام
با آن استعداد خاص و موقعيت‏ خوبي که ميثم داشت، احاديث زيادي از علي(ع) شنيده بود، و آن گونه که از گفته‏ هاي پسرش بر مي‏آيد، حتي کتابي که مجموعه‏ اي از احاديث ‏بود تاليف کرده است، ليکن متاسفانه از نوشته‏ هاي او چيزي باقي نماند و راويان ديگر هم به خاطر درک نکردن موقعيت و اهميت آن به نقل از وي نپرداختند و بيشتر آنها از دسترس دور ماند. فقط اندکي از روايات ميثم در کتابهاي حديث نقل شده است. پسرانش يعقوب و صالح از نوشته‏ هاي او روايت نقل مي ‏کردند.

خبر مرگ معاويه بن ابو سفيان
ابو خالد، به صالح، فرزند ميثم خبر داد که: روز جمعه‏ اي با پدرت در شط فرات به کشتي نشسته بوديم که ناگهان باد سختي محفوظ بمانيد. اين باد، «عاصف‏» است و خبر مرگ معاويه را مي‏دهد که هم‏اکنون مرد.يک هفته بعد، قاصدي از شام آمد. با او ملاقات کردم و اخبار را از او پرسيدم، گفت: مردم در امن و امان به سر مي‏برند، معاويه فوت کرده ومردم با فرزندش يزيد، بيعت کرده ‏اند.گفتم: مرگ معاويه در چه روزي واقع شد؟ گفت: روز جمعه گذشته.

ج - قيام مختار پس از شهادت حضرت مسلم در کوفه، ابن زياد حاکم‏ کوفه، ميثم و مختار و جمعي ديگر را دستگير و زنداني کرد. ميثم تمار به مختار گفت: تو از زندان رها مي‏شوي و به ‏خونخواهي حسين‏بن علي(ع) قيام خواهي کرد و همين شخص را -ابن زياد - که ما را مي‏کشد، خواهي کشت.
ابن زياد مختار را از زندان، طلبيد تا او را به قتل برساند که در همين اثنا قاصدي از سوي يزيد همراه نامه ‏اي فرارسيد که در آن نامه، دستور آزاد کردن مختار بود. او هم طبق دستور، مختار را رها کرد و ميثم را به دار آويخت.

خبراز واقعه کربلا
زني به نام «جبله مکي‏» نقل مي‏کند که از ميثم تمار شنيدم که مي‏گفت: اين امت، پسر دختر پيامبرشان را در دهم محرم مي‏ کشند و دشمنان خدا اين روز را مبارک مي‏ دانند. اين واقعه، قطعا انجام خواهد گرفت. اين، داستاني است که مولايم اميرمؤمنان مرا از آن آگاه کرده است. او به من خبر داده است که بر حسين(ع) همه چيز خواهد گريست، حتي حيوانات بيابان و دريا و آسمان و خورشيد و ماه و ستارگان و آدميان و اجنه مؤمن و همه و همه….

آن گاه ميثم گفت: اي جبله! بدان که حسين‏بن علي(ع) سرور شهيدان در قيامت است و يارانش بر شهيدان ديگر برتري دارند. اي جبله! هرگاه به خورشيد نگاه کردي و ديدي که چون خون تازه، قرمز است، بدان که سيدالشهدا کشته شده ‏است.
جبله مي‏گويد: يک روز از خانه بيرون آمدم. ديدم خورشيد بر ديوارها مي‏ تابد، همچون پارچه‏ هاي رنگ ‏آميزي شده که به سرخی می زد. صيحه کشيده و گريه کردم و گفتم: به خدا سوگند، سرور ما حسين ‏بن علي(ع) کشته شد!….

مزار شهيد
مدتي پيکر پاک و مطهر ميثم پس از شهادتش بر سر داربود. ابن زياد براي اهانت‏ بيشتر به ميثم اجازه نداد که بدن‏ مقدس او را فرود آورده و به خاک بسپارند; به علاوه مي ‏خواست با استمرار اين صحنه، زهر چشم بيشتري از مردم‏ بگيرد و به آنان بفهماند که سزاي مدافعان و پيروان‏ علي(ع) چنين است، ولي غافل از آن بود که شهيد، حتي پس از شهادتش هم، راه نشان مي‏دهد، الهام مي ‏بخشد، اميد مي ‏آفريند و مايه ترس و تزلزل حکومتهاي جور و ستم است، او اولين مسلماني بود که به هنگام قتل بر دهانش لگام زده شد.

هفت تن از مسلمانان غيور و متعهد که از همکاران او و خرمافروش بودند، اين صحنه را نتوانستند تحمل کنند که ميثم شهيد، همچنان بالاي دار بماند; با هم، هم‏پيمان شدند تا پيکر شهيد را برداشته و به خاک بسپارند. براي غافل ساختن ماموراني که به مراقبت از جسد و دار مشغول بودند، تدبيري انديشيدند و نقشه را به اين صورت عملي ساختند که: شبانه در نزديکيهاي آن محل، آتشي افروختند و تعدادي از آنان بر سر آن آتش ايستادند.

نگهبانان، براي گرم شدن به طرف آتش آمدند، در حالي که چند نفر ديگر از دوستان شهيد، براي نجات پيکر مقدس «ميثم‏» از آتش دور شده بودند. طبيعتا، ماموران که در روشنايي آتش ايستاده بودند، چشمشان صحنه تاريک محل دار را نمي‏ديد. آن چند نفر، خود را به جسد رسانده و آن را از چوبه دار باز کردند و آن طرفتر در محل برکه آبي که خشک شده بود دفن نمودند.

صبح شد. ماموران جنازه را بر دار نديدند; خبر به «ابن‏ زياد» رسيد. ابن زياد مي‏دانست که مدفن او مزار هواداران علي(ع) خواهد شد. از اين رو جمع انبوهي را براي يافتن جنازه ميثم، مامور تفتيش و جستجوي وسيع منطقه ساخت، ولي آنان هرچه گشتند، اثري از جنازه نيافتند و مايوس گشتند.
اينک مزار شهيد يک مشهد است و به شهادت ايستاده است. گواه پيروزي حق و شاهد رسوايي و نابودي باطل است. در سرزمين عراق در محلي ميان نجف اشرف و کوفه، بارگاهي است که مدفن «ميثم تمار» است. بر سنگ مزارش نام ميثم به عنوان يار و مصاحب علي - عليه السلام نوشته شده است.

«ميثم‏» يکپارچه تلاش و اشتياق بود. در راه تثبيت‏ حق و روشن نگاه داشتن مشعل حق و ارزشهاي اصيلي که به خاموشي مي‏گراييد، جان بر کف و شهادت‏ طلب بود. او با وارستگي و ايماني استوار و جهادي پايدار، رهروي راستين در مسير حق بود; مجاهدي سرشار از اخلاص و تجسمي والا از عقيده و جهاد بود.

سزاوار است که جويندگان حق و پويندگان راه پاکي که ميثم به انجام رسانيد، به آن يگانه اقتدا کنند و در انديشه و کردار و در فکر و عمل، گام، جاي گام او بگذارند.که او «اسوه‏» بود.
و پيروي از اسوه‏ هاي کمال، وظيفه کمال جويان است.شهيدان، اينگونه در تداوم راهشان توسط پيروان وفادار، به حيات جاويد مي‏ رسند.سلام خدا و فرشتگان وپاکان بر «ميثم تمار»، که هنوز هم چراغي روشن بر سر راه انسانيت است، نور مي‏دهد و «راه‏» مي‏ نمايد.

منبع:

tarikheslam.com

مطلب مناسب برای این موضوع

 2 نظر

موضوعات

  • همه
  • سخن اهل دل
  • حکیمانه
  • ضیافت
  • عاشقانه با یار
  • پژوهشکده
  • مناسبت
  • دلنوشته
  • در محضر صحیفه سجادیه
  • واجب فراموش شده
  • شاعرانه
  • تغذیه
  • معرفی کتاب
  • شهر من آران
  • ستیا- بانوی نجیب و بلند مرتبه
  • خنده حلال

محتواها

  • درد دلی با خدا
  • همدلی مون را زیباتر کنیم
  • عید فطر از چه کسی است؟
  • شب قدر و شهدا
  • دعوت از دوستان طلبه ام برای بازدید وبلاگ اختصاصی نماز
  • شهدا می بینند
  • یا صاحب الزمان ادرکنی
  • مناجات دکتر چمران
  • گذر احادیث معصومین از کوچه های مَثَل(3)
  • آثار منفی تغذیه بر اخلاق (2)
  • نقشه کفار برای بردگی مسلمانان
  • عشق به رهبری در حضور مردم در راهپیمایی 22بهمن 93
  • زبان خوش
  • آثار منفی تغذیه بر اخلاق (1)
  • شیطان در نگاه امام سجاد(ع)
  • رزق و روزی در نگاه امام سجاد(ع)
  • گذر احادیث معصومین از کوچه های مَثَل(2)
  • فایده های باطنی کم خوری
  • روایاتی درباب زیارت فاطمه معصومه سلام الله علیها بنت موسی بن جعفر علیهما السلام
  • پیامک های وفات حضرت معصومه (س)

تدبر در قرآن

آیه قرآن

ذکر ایام هفته

ابزار

حدیث موضوعی

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

کریمه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات
  • تماس

اوقات شرعی

اوقات شرعی

جستجو

وصیتنامه شهدا

وصیت شهدا

آمار بازدید

آمارگیر وبلاگ

آمار

  • امروز: 59
  • دیروز: 13
  • 7 روز قبل: 134
  • 1 ماه قبل: 644
  • کل بازدیدها: 50126

بالا برنده صفحه


ابزار پرش به بالا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • بتول منصوریان

کاربران تصادفی

جستجو

  • بانوی آفتاب
  • تماس