شب قدر و شهدا
27 اردیبهشت 1399 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی
همرزم شهید محمد پورنگ روایت می کند:
شب قدر در سوریه با هم بودیم. وقتی قرار شد قرآن را باز کنیم و روی سر بگیریم، گفت: حواست باشه که با نیت قرآن را باز کنی و صفحه ای که باز می شود را به خاطر بسپاری.
همین کار را کردم.
شماره صفحه را به او گفتم برایم این گونه تعبیر کرد که دوستانت تنهایت میگذارند و کارت کمی سخت می شود اما پس از تحمل این دوران ان شاالله به خواسته ات خواهی رسید. از او درباره صفحه خودش پرسیدم. برق خاصی در نگاهش بود. انگار خداوند نوید شهادت را به او داده بود.
با شهادتش کلام آن شبش به درستی تعبیر شد و من تنها ماندم.