کریمه

بانوی آفتاب

کریمه

  • خانه 
  • ورود 

نقش زنان در حادثه کربلا (دهه شصت هجری)

07 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

 

حضور و نقش زنان در حادثه كربلا ، از اين منظر ، شايسته بررسى و تحليل است كه عاشورا نمايشى عينى از آموزه‏هاى اسلامى در دشوارترين شرايط است و در ضمن آن مى‏توان از توانمندى ، نقش و ابعاد وجودى زن آگاه شد .
موضوع زنان و عاشورا ، در نيم قرن اخير ، از زمانى كه «زن» در دنياى مدرن ، مطرح و به حقوق و نقش او توجّه گرديد ، مورد اهتمام انديشمندان شيعى قرار گرفته است . اين انديشمندان ، به معرّفى زنان برجسته دينى و احياى نام آنها پرداختند تا با نشان دادن الگوى دينى ، از جذب زنان مسلمان به فضاى مبتذل غربى جلوگيرى كنند . شايد بتوان گفت استاد شهيد مرتضى مطهّرى ، نخستين انديشمند شيعى است كه به طور جدّى به نقش زنان در حادثه عاشورا پرداخته است . وى در كتاب حماسه حسينى ، نهضت عاشورا را نهضتى مذكّر - مؤنّث (مردانه - زنانه) مى‏داند و مى‏گويد :
تاريخ كربلا ، يك تاريخ و حادثه مذكّر - مؤنّث است . حادثه‏اى است كه مرد و زن ، هر دو ، در آن نقش دارند ؛ ولى مرد ، در مدار خودش و زن ، در مدار خودش . معجزه ، اسلام اينهاست . مى‏خواهد دنياى امروز بپذيرد ، مى‏خواهد … نپذيرد ؛ آينده خواهد پذيرفت . ابا عبد اللَّه عليه السلام اهل بيت خودش را حركت مى‏دهد براى اين كه در اين تاريخ عظيم ، رسالتى را انجام دهند ؛ براى اين كه نقش مستقيمى در ساختن اين تاريخ عظيم داشته باشند با قافله‏سالارى زينب عليها السلام ، بدون آن كه از مدار خودشان خارج بشوند ۲ .
پس از اين سخنان ، باب نگارش در باره اين موضوع در ميان نويسندگان شيعى گشوده مى‏شود و كتاب‏ها و مقالات بسيارى در اين موضوع به چاپ مى‏رسند .۳
از جمله موضوعاتى كه شايسته بررسى و تحليل در شهادت‏نامه امام حسين عليه السلام است ، نقش زنان در حادثه كربلاست . گرچه متون مرتبط با زنان به صورت پراكنده در اين شهادت‏نامه آمده‏ اند ،


1.اين فصل ، با همكارى فاضل ارجمند ، جناب آقاى مهدى مهريزى نگارش يافته است .
2.حماسه حسينى : ص ۴۰۸ . حماسه حسينى ، كتابى است مشتمل بر سخنرانى‏هاى شهيد مطهّرى در دو دهه چهل و پنجاه شمسى (ر. ك : حماسه حسينى : ص ۱۰ / مقدّمه ناشر) .
3.در اين زمينه ، ر . ك : ماهيت انسانى قيام امام حسين : ص ۷۸ - ۸۲ .


ليكن تحليل آنها با در نظر گرفتن همه آنها در كنار هم ، چيزى است كه در اين نوشتار ، بدان پرداخته مى‏شود .
نخست ، مطالبى را كه مى‏توانند به عنوان مقدّمه و نيز تحليل كلّى قلمداد گردند ، مى‏آوريم و سپس متون مربوط به زنان را به اجمال گزارش مى‏كنيم :

الف - مقدّمه و تحليل‏
يك . بررسى نقش زنان در حادثه عاشورا را نمى‏توان به آن تعداد زنانى محدود كرد كه در كاروان امام حسين عليه السلام به كربلا رفته‏اند ؛ بلكه زنان بسيارى ، پيش از وقوع حادثه عاشورا و نيز پس از آن در شهرهاى مختلف (مانند : مدينه ، كوفه ، شام و بصره) ، به گونه‏اى نقش‏آفرينى داشته‏اند .
با اين نگاه كلّى ، شمار عناوين اين زنان به سى و شش رسيده است كه با توجّه به كلّى بودن برخى از عنوان‏ها ، قهراً عدد افراد ، بسيار بيشتر از اين خواهد بود .
دو . يكى از مباحث قابل توجّه در اين موضوع ، بررسى نقش زنان پس از حادثه كربلا در ادوار تاريخى است . در اين بررسى ، اين محورها بايد بررسى و تحليل شوند :
۱ . برگزارى مجالس عزادارى و روضه از سوى زنان ؛۱
۲ . ساخت حسينيّه و تكايا توسّط زنان ؛
۳ . موقوفات زنان براى برپايى مجالس روضه ؛
۴ . اشعار زنان در باره عاشورا ؛
۵ . تأليفات زنان در باره حادثه عاشورا ؛
۶ . خطابه‏ها و سخنرانى‏هاى زنان در باره عاشورا .
اين موضوع از دايره اين نوشتار ، خارج است ؛ ولى جاى پرداختن جدّى بدان ، خالى است .
سه . يكى از محورهاى بحث در مورد نقش زنان در حادثه عاشورا ، نشان دادن زاويه‏ها و عرصه‏هاى نقش‏آفرينى زنان است . اين مطلب را مى‏توان با اين پرسش‏ها مطرح كرد : نقش اجتماعى و سياسى زنان در آن روزگار ، چه اندازه بوده است؟ آيا اگر حادثه كربلا بدون حضور زنان شكل مى‏گرفت ، همان اثرى را داشت كه اينك دارد ؟ در جامعه آن روز ، از حضور زنان ، چه برداشتى مطرح بوده است؟ و چه نوع فعّاليتى از زنان ، سر زده است؟
به نظر مى‏رسد با تحليل رفتار و گفتار زنان عاشورايى ، مى‏توان نقش زنان را در حادثه كربلا ،
بدين ترتيب بيان نمود:


1.در اين باره ، ر . ك : مقالات : «زنان و تعزيه» ، غلامرضا گلى زواره (پيام زن : ش ۱۰۸ ، فروردين ۱۳۸۰ و ش ۱۰۹ ، اردى‏بهشت ۱۳۸۰) ، «زنان و نقش مجالس سوگوارى در دوره قاجاريّه» ، رضا رمضان نرگسى (پيام زن : ش ۱۳۲ ، ۱۳۸۱) ، «گزارشى از حضور زنان در مجالس عزادارى» ، اصغر فروغى (پيام زن : ش ۱۴۴ ، ۱۳۸۲) و … .
___________
_____________________________

۱ . پيام ‏رسانى‏
خطبه‏هاى زينب عليها السلام ، امّ كلثوم و فاطمه بنت الحسين و گفتگوهاى آنان با مردم در مسير بازگشت ، و نيز روايت وقايع كربلا توسّط زنان ، در زمره نقش پيام‏رسانى آنان ، تفسير مى‏شود .


۲ . مشاركت در نبرد
در حادثه كربلا ، زنانى در نبرد حضور داشته‏اند كه گاه بر دشمن آسيب رسانده‏اند و گاه توسّط دشمن ، آسيب ديده يا به شهادت رسيده‏اند . بانوى شهيد اُمّ وَهْب همسر عبد اللَّه بن عمر كلبى ، دختر عبد اللَّه بن عفيف ، زنى از طايفه بكر بن وائل و بانوى شهيد اسماء همسر مختار ، از اين دسته زنان اند .


۳ . روحيّه‏ بخشى‏
در حادثه كربلا مادران ، خواهران و همسرانى را مى‏بينيم كه با تشويق مردان خود و دلدارى دادن به آنها ، آنان را به نبرد تشويق كرده و يا آنان را به ميدان كارزار فرستاده‏اند . از جمله اين زنان ، دُلهُم همسر زهير ، دختر عبد اللَّه بن عفيف و نيز مادر عمرو بن جُناده را مى‏توان نام برد .


۴ . توبيخ و سرزنش ستمكاران‏
در تاريخ كربلا ، زنانى هستند كه مردانشان را - كه در جبهه تاريكى و ظلم بوده‏اند - ، مورد توبيخ و سرزنش قرار داده و از رفتار آنان ابراز تنفّر و انزجار كرده‏اند و يا هرگز روى خوش به آن مردان ، نشان نداده‏اند . مرجانه مادر ابن زياد ، همسر خولى ، هند همسر يزيد ، عاتكه دختر يزيد ، امّ عبد اللَّه همسر مالك بن نُسَير ، اسماء همسر وليد بن عُتبه (والى مدينه) و نوار همسر يا خواهر كعب (قاتل بُرير) ، از جمله اين زنان اند .
۵ . پناه دادن و يارى دادن به ياران امام حسين عليه السلام‏
پيش از وقوع حادثه كربلا و پس از آن ، در تاريخ ، نام زنانى مى‏درخشد كه با حمايت و پناه دادن ، جبهه حسينيان را تقويت كرده‏اند ، زنانى مانند : طَوعه كه به مسلم پناه داد و ماريه از طايفه عبد القيس كه خانه‏اش محلّ تجمّع و گفتگوى طرفداران امام حسين عليه السلام در بصره بود و زنى كه دو كودك از اهل بيت امام عليه السلام را پناه داد .
۶ . مديريت‏
نقش زينب عليها السلام در حادثه كربلا بويژه پس از ظهر عاشورا ، نماد يك مديريت موفّق در شرايط
بسيار بحرانى است . اوست كه با درايت و تدبير عالى خود ، كاروانِ آسيب ديده و مصيبت زده و بى‏خانمان را با عزّت ، شكيبايى و بردبارى ، مديريت مى‏كند تا به مدينه مى‏رساند . شايد سخن نقل شده از امام زين العابدين عليه السلام در باره عمّه‏اش كه : «تو به لطف خدا ، عالِمى هستى كه از ديگران دانش نياموخته‏اى ، و فهميده‏اى هستى كه لازم نيست ديگران به تو بفهمانند» ،۱ نشان قدردانى ايشان در برابر اين مديريت افتخارآميز باشد .
1.اين فصل ، با همكارى فاضل ارجمند ، جناب آقاى مهدى مهريزى نگارش يافته است .

۷ . عمق بخشيدن به بُعد عاطفى و اندوهبار كربلا
برگزارى مجالس سوگوارى پس از حادثه عاشورا توسّط زنان و نيز به سوگ نشستن و مرثيه خواندن را مى‏توان يكى از عوامل ماندگارى عاشورا در خاطره‏ها و يادها بر شمرد .
آنچه در باره امّ البنين ، رَباب ، امّ لقمان دختر عقيل ، زنان بنى هاشم ، زنان خاندان يزيد و معاويه ، زنان اهل كوفه و زنان مدينه در تاريخ مى‏خوانيم ، با اين بيان قابل تفسير و تحليل است .
چهار . يكى از مباحث قابل طرح در مورد نقش زنان در حادثه عاشورا - كه در روزگار ما بسيار حائز اهمّيت است - ، تحليل جنسيتى نقش زنان و مردان است . با اين زاويه نگاه به مسئله ، بايد به چنين پرسش‏هايى پاسخ دهيم كه : آيا زنى در جناح دشمن عليه كربلائيان نقش ايفا كرده است؟ آيا زنى از رفتن امام حسين عليه السلام به كربلا ممانعت كرده ، آن گونه كه در باره برخى از مردان چون محمّد حنفيّه گزارش شده است؟ مخالفت زنان و مردان چگونه بوده است؟ آيا در نحوه نگاه زنان و مردان به حادثه عاشورا ، شهادت ، اسارت ، بازتاب‏ها ، قيام عليه ظلم و … ، تفاوتى ديده مى‏شود؟
نكته جالب توجّه ، آن است كه گرچه مردان در دو جبهه نور و ظلمت ، حضور داشته و در هر دو جبهه نقش آفريده‏اند ، ليكن زنان عموماً در جبهه نور ، نقش مثبت ايفا كرده‏اند و به نقطه تاريكى در گزارش‏هاى مربوط به زنان بر نمى‏خوريم . اين دريافت مى‏تواند در نقد پاره‏اى از ديدگاه‏هاى منفى در باب زنان كه آنان را منشأ همه شرور و فتنه‏ها مى‏دانند ، به كار گرفته شود . 1               .ر . ك : ص ۴۴۰ (بخش ششم / فصل ششم : سخنرانى زينب عليها السلام در ميان كوفيان) .
ب - متون تاريخى مربوط به زنان‏
با توجّه به اين كه تقريباً تمام متون مربوط به زنان ، در شهادت‏نامه امام حسين عليه السلام به تفصيل وجود دارد، اكنون با اشاره و اِجمال ، به عملكرد اين بانوان مى‏پردازيم (ابتدا زنان منسوب به اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سپس ديگر زنان ، با ترتيب الفبايى) :
۱ . امّ البنين‏
فاطمه كِلابى ، مادر چهار شيرمرد از فرزندان امير مؤمنان عليه السلام، يعنى : عبّاس و سه برادر ديگرش و
مشهور به «اُمّ البنين» است . در مقاتل الطالبيّين آمده است :
امّ البنين - كه مادر چهار برادرِ كشته شده بود - به بقيع مى‏رفت و در آن جا، اندوهگين‏ترين و سوزناك‏ترين مرثيه‏سرايى‏ها را براى پسرانش انجام مى‏داد . مردم ، نزد او گِرد مى‏آمدند و به آن مرثيه‏ها گوش فرا مى‏دادند . مروان هم از جمله كسانى بود كه به بقيع مى‏آمد . او به مرثيه اُمّ البنين، گوش مى‏داد و مى‏گريست‏۱ .
۲ . امّ سلمه‏
امّ سلمه ، همسر بزرگوار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كه رابطه عاطفى عميقى با اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله داشت ، در قيام امام حسين عليه السلام ، رازدار قيام و شهادت ايشان بود . پيامبر صلى اللَّه عليه و آله قطعه‏اى از خاك كربلا را به وى داده بود و خبر داده بود كه هر گاه اين تربت تبديل به خون شد ، حسين شهيد شده است .۲
امّ سلمه قبل از حركت ، سخنانى با امام عليه السلام داشت‏۳ و روز عاشورا ، از طريق ديدن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در خواب و نيز خون شدن خاكى از كربلا كه در نزدش بود ، از شهادت امام عليه السلام آگاهى يافت . او از اوّلين به سوگ نشستگان براى سالار شهيدان است .۴
۳ . امّ كلثوم ، دختر امام على عليه السلام‏
در بسيارى از وقايع حماسه كربلا و پس از آن ، نام امّ كلثوم آمده است .۵ در باره اين كه امّ كلثومِ حاضر در واقعه كربلا، همان زينب عليها السلام است يا دختر ديگر امام على و فاطمه عليهما السلام، يا دختر امير مؤمنان از غير فاطمه عليها السلام ، نظر قاطعى نمى‏توان ابراز كرد.
۴ . رَباب ، همسر امام حسين عليه السلام‏
رباب ، همسر باوفاى امام حسين عليه السلام و مادر سكينه و عبد اللَّه بن الحسين (كودكى كه در آغوش امام عليه السلام به شهادت رسيد) است . علاقه امام به وى ، از شعرى كه براى او و سكينه سروده آشکار می شود:


1.مقاتل الطالبيّين : ص ۹۰ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۰۸ ح ۱۹۶۰ .
2.ر . ك : ص ۱۸۴ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به امّ سلمه از شهادت او).
3.ر . ك : ص ۵۲۹ ( بخش چهارم / فصل ششم: مخالفان رفتن امام عليه السلام به سمت عراق / امّ سلمه) .
4.ر . ك : ص ۱۹۳ (بخش سوم / فصل دوم / نشان داده شدن خاكى كه خون او در آن جا مى‏ريزد، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله) و ج ۲ ص ۳۲۱ ( بخش ششم / فصل دوم / رؤياى امّ سلمه) .
5.به عنوان نمونه ، ر . ك : تاريخ بلعمى : ج ۴ ص ۷۰۱ ؛ كامل بهايى : ص ۳۰۲ (با صرف نظر از اعتبار گزارش‏ها) . نيز ، ر. ك : همين شهادت‏نامه : ج ۱ ص ۷۸۱ (بخش پنجم / فصل يكم / حال زينب عليها السلام در شب عاشورا) و ج ۲ ص ۴۵۰ (بخش ششم / فصل ششم / سخنرانى امّ كلثوم در ميان كوفيان) و ص ۴۹۵ (اسيران زن بنى هاشم / امّ كلثوم، دختر امير مؤمنان) و ص ۵۱۵ (فصل هفتم / ورود خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به دمشق)
.


لَعَمرُكَ إنَّني لَاُحِبُّ داراًتُضَيِّفُها سُكَينَةُ وَ الرَّبابُ‏اُحِبُّهُما وَ أبذُلُ بَعدُ مالي‏وَ لَيس لِلائِمي فيها عِتابُ‏به جانت سوگند ، من خانه‏اى را دوست دارم‏كه سَكينه و رَباب ، در آن ، پذيرايى كنند .من آن دو را دوست دارم و دارايى‏ام را [براى آنها] مى‏دهم‏و سرزنشگرم را ياراى سرزنش نيست .
رباب را زنى زيبا ، خردمند ، بافضيلت و شاعر گفته‏اند و او كه شاهد شهادت شوهر، فرزند و ديگر نزديكان خويش بود ، تنها يك سال پس از واقعه عاشورا زنده بود و در اين مدّت ، زير هيچ سايه‏اى نرفت و برخى گفته‏اند كه در اين مدّت ، بر سرِ مزار امام عليه السلام به سوگ نشست . در نقلى آمده كه در جواب خواستگارانش گفت : نمى‏خواهم پس از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله ، پدرشوهرى برگزينم .۱
خانه وى توسّط فرماندار يزيد در مدينه تخريب شد . رَباب ، مرثيه‏هاى جان‏گدازى در رثاى امام حسين عليه السلام سروده است ، از جمله :
آن كه نورى پرتوافشان بوده است‏اكنون ، كشته دفن‏ناشده كربلاست .نواده پيامبر ! خدا تو را از سوى ما جزاى نيكو دهد![تو] از زيان وزن اعمال [در قيامت‏] ، دور گشته‏اى .تو براى من كوهى سخت بودى كه به آن ، پناه مى‏بردم‏و تو با رحمت و ديندارى ، با ما مصاحبت مى‏كردى . [ پس از تو ] چه كسى براى يتيمان باشد و چه كسى براى درخواست كنندگان؟و چه كسى نياز را برطرف كند و مسكينان ، به چه كسى پناه برند؟به خدا سوگند ، پس از تو با هيچ كس ديگرى ازدواج نخواهم كردتا آن كه ميان شن و گِل ، مدفون و ناپيدا شوم .۲
۵ . رُقَيّه دختر امام حسين عليه السلام‏
در باره وى ، مقاله عالمانه‏ اى در همين شهادت‏ نامه آمده است .۳


1.براى ديدن اين گزارش‏ها ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۷۹۶ (بخش هشتم / فصل يكم / مرثيه سرايى رباب) .
2.ر . ك : ص ۱۴۶ (بخش دوم / فصل پنجم / رباب) و ج ۲ ص ۴۹۲ (بخش ششم / فصل ششم / اسيران زن بنى هاشم / رباب ، همسر امام حسين عليه السلام) .
3.ر . ك : ص ۱۶۱ (پژوهشى در باره انتساب رقيّه به امام حسين عليه السلام)


۶ . زنان بنى عقيل‏
دختران عقيل - كه شهيدان گران‏قدرى از بنى عقيل را در كوفه و كربلا تقديم كرده بودند - ، مرثيه تكان دهنده‏اى هنگام بازگشت اسيران اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به مدينه داشتند. در الإرشاد مفيد ، آمده است :
اُمّ لقمان، دختر عقيل بن ابى طالب، وقتى خبر شهادت امام حسين عليه السلام را شنيد، ماتم‏زده بيرون آمد و خواهرانش: اُمّ هانى، اسماء، رَمْله و زينب، دختران عقيل بن ابى طالب - كه رحمت خدا بر آنان باد - با او بودند . او براى كشتگان طَف مى‏گريست و مى‏گفت:
به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله چه خواهيد گفت ، اگر از شما بپرسد :«شما - اى واپسينْ امّت - ، چه كرديدبا نسل من و خانواده‏ام ، پس از از دست دادن من‏كه برخى از آنها اسيرند و برخى در خون غلتيدند؟من برايتان خيرخواهى كردم و اين، پاداش من نبودكه با خويشانم، پس از من ، بدرفتارى كنيد» !۱
۷ . زنان بنى هاشم‏
زنان بنى هاشم ، سال‏ها بر فاجعه كربلا گريستند و نقش مهمّى در پاسداشت ياد و راه شهيدان و محكوميت جنايتكاران اين حادثه داشتند . در كامل الزيارات آمده است كه امام صادق فرمود :
هيچ يك از زنان ما خضاب نكرد و روغنى استفاده ننمود و سُرمه نكشيد و شانه نزد ، تا اين كه سرِ عبيد اللَّه بن زياد را برايمان آوردند . ما پس از آن نيز همواره گريان بوديم ۲ .
در المحاسن نيز به نقل از عمر بن على بن الحسين عليه السلام مى‏گويد :
وقتى حسين بن على عليه السلام كشته شد، زنان بنى هاشم ، لباس سياه و خشن بر تن كردند و از هيچ گرمى و سردى‏اى ، شِكوه نمى‏كردند . در [موقع‏] سوگوارى آنان ، على بن الحسين (زين العابدين عليه السلام) غذا تهيّه مى‏كرد.3

1.الإرشاد : ج ۲ ص ۱۲۴ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۰۵ ح ۱۹۵۷ و ص ۸۰۸ ح ۱۹۵۸.
2.كامل الزيارات : ص ۱۶۷ ح ۲۱۹ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۰۹ ح ۱۹۶۳ .
3.المحاسن : ج ۲ ص ۱۹۵ ح ۱۵۶۴ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۱۰ ح ۱۹۶۹ .


۸ . زينب كبرا عليها السلام‏
زينب عليها السلام از آغاز قيام امام حسين عليه السلام ، همراه برادر شد و در تمام دوران قيام ، همدل و همراه و رازدار او بود . گفتگوهاى او با امام عليه السلام در شب عاشورا ، حضورش در كنار بدن على اكبر عليه السلام و
سيّد الشهدا در روز عاشورا ، رثاى جانسوز او در كنار قامت خونين برادر و خطاب او با پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله در روز يازدهم محرّم ، از صفحات زرّين و جاودانه زندگانى سرشار از جلالت ، شكيبايى و والايىِ اوست .
او پس از حادثه عاشورا ، شكوهمند و استوار ، سرپرستى قافله اسيران را به عهده گرفت و با شجاعت و صلابت و درايت، كار را به پايان برد.۱
۹ . سكينه دختر امام حسين عليه السلام‏
وى در كربلا ، حدود نُه سال داشت و نوعروس بود و شوهرش عبد اللَّه بن الحسن عليه السلام در كربلا به شهادت رسيد. امام حسين عليه السلام به شدّت به وى علاقه داشت . اين علاقه در شعرى از امام عليه السلام بيان شده است .۲ وى در زمره اسيران ، به كوفه و شام و سپس به مدينه رفت و در آن جا زيست . او در سفر اسارت ، نقشى مؤثّر داشت و اين جمله او خطاب به يزيد : «اى يزيد ! آيا دختران پيامبر خدا ، بايد اسير باشند؟! » مجلس يزيد را دگرگون ساخت .
سكينه را زنى خوش‏خو ، ظريف ، زيبا ، عفيف ، اهل شعر و ادب و از راويان حديث شمرده‏اند . بزرگان قريش و بزرگان شعر و ادب در مجلس وى حاضر مى‏شدند .۳
۱۰ . فاطمه دختر امام حسن عليه السلام‏
وى همسر امام زين العابدين عليه السلام و مادر امام باقر عليه السلام و مادربزرگِ ساير امامانِ اهل بيت عليهم السلام است . در باره او از امام صادق عليه السلام روايت شده كه :
چنان شخصيت راستگو و درست‏كردارى بود كه در ميان خاندان حسن عليه السلام ، زنى چون او ديده نشده است ۴ .
وى از جمله راهيان سفر سخت اسارت است.۵

1.ر . ك : ج ۲ ص ۴۹۲ (بخش ششم / فصل ششم / اسيران زن بنى هاشم / زينب كبرا عليها السلام دختر امير مؤمنان).
2.ر . ك : ص ۱۰۸ (فصل پنجم : نقش زنان در حادثه كربلا / رباب ، همسر امام حسين عليه السلام) .

3.ر . ك : ص ۱۵۸ (بخش دوم / فصل ششم / سكينه).
4.الكافى : ج ۱ ص ۴۶۹ ح ۱ .
5.ر . ك : ج ۲ ص ۴۹۶ (بخش ششم / فصل ششم / اسيران زن بنى هاشم / فاطمه دختر امام حسن عليه السلام).



۱۱ . فاطمه دختر
امام حسين عليه السلام‏
وى دختر بزرگ امام حسين عليه السلام و همسر حسن مثنّى (فرزند امام مجتبى عليه السلام) است . امام حسين عليه السلام
در باره او فرموده :
او بيش از دختر ديگرم به مادرم فاطمه دختر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شبيه است ۱ .
همسرش در كربلا، مجروح در ميان شهدا افتاده بود و پس از پايان نبرد معلوم شد كه زنده است ؛ زيرا بستگان او در لشكر عمر سعد ، مانع كشتن او شده بودند. فاطمه به عنوان اسير به كوفه و شام رفت . او روايتگر برخى حوادث مربوط به خيمه‏ها و مجلس يزيد است . خطبه‏اى در كوفه به او منسوب است .۲
۱۲ . فاطمه دختر امام على عليه السلام‏
وى كه «فاطمه صغرا» نيز ناميده شده ، به همراه همسر شهيدش ابو سعيد بن عقيل در كربلا حضور داشت و سپس به سفر اسارت رفت. وى از راويان حوادث كربلاست.۳
۱۳ . اسماء ، همسر مختار
تاريخ اليعقوبى ، سرنوشت او را چنين نقل مى‏كند :
مصعب بن زبير ، اسماء دختر نعمان بن بشير (همسر مختار) را دستگير كرد و به او گفت: نظرت در باره مختار چيست؟ او گفت: به نظر من ، او انسانى باتقوا ، پاك و روزه‏دار بود. مصعب گفت: اى دشمن خدا! تو از كسانى هستى كه مختار را از عيب ، مُبرّا مى‏دانى؟! سپس دستور قتل وى را داد و گردن او را زدند . او اوّلين زنى بود كه با زجر ، گردنش زده شد۴ .
۱۴ . اسماء ، همسر وليد بن عُتبه‏
بر اساس نقل الطبقات ابن سعد ، در جلسه‏اى كه شوهر اسماء - كه والى مدينه بود - از امام حسين عليه السلام خواست كه با يزيد بيعت كند ، مشاجره‏اى بين امام عليه السلام و والى مدينه در گرفت . هنگامى كه وليد به خانه رفت ، همسرش او را به سبب اين كه به امام حسين عليه السلام بد گفته بود ، سرزنش و توبيخ كرد .۵

1.ر . ك : ص ۱۵۷ ح ۲۴ .
2.ر . ك : ص ۱۵۶ (بخش دوم / فصل ششم / فاطمه) .
3.ر . ك : ج ۲ ص ۴۹۵ (بخش ششم / فصل ششم / اسيران زن بنى هاشم / فاطمه دختر امام على عليه السلام) وص ۵۷۵ (فصل هفتم / خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در زندان يزيد) و ص ۵۹۱ (فصل هشتم / آماده شدن خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله براى بازگشت به مدينه).
4.تاريخ اليعقوبى : ج ۲ ص ۲۶۴.
5.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ج ۱ ص ۴۴۲ ، تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۱۴ ، تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۲۰۶ ، بغية الطلب فى تاريخ حلب : ج ۶ ص ۲۶۰۷ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۱ ص ۲۶۸ (بخش چهارم / فصل يكم / رخدادهاى ميان امام عليه السلام و وليد براى بيعت گرفتن).


۱۵ . امّ عبد اللَّه ، همسر مالك بن نُسَير
مالك بن نُسَير ، از حمله كنندگان به امام عليه السلام بود . او پس از ضربه زدن به سر امام عليه السلام ، كلاه امام را غارت كرد و آن را به خانه برد . همسرش به شدّت ، از تحفه‏اى كه او به منزل برده بود ، ابراز انزجار كرد .۱
۱۶ . امّ وَهْب ، همسر عبد اللَّه بن عُمَير كلبى‏
تنها زن شهيد در كربلا، اوست . هنگامى كه همسر شجاعش قصد خود را براى پيوستن به لشكر امام عليه السلام اعلام كرد ، وى ضمن تشويق شوهرش از وى خواست كه همراهش برود.۲ در تاريخ الطبرى ، ماجراى اين بانو در روز عاشورا ، چنين آورده شده است :
اُمّ وَهْب، همسر او نيز عمود خيمه‏اى را برداشت و به سوى شوهرش رفت و به او گفت: پدر و مادرم ، فدايت باد! براى پاكانِ نسل محمّد صلى اللَّه عليه و آله بجنگ . او نيز به سوى زنش آمد و وى را نزد زنان ، باز گردانْد ؛ امّا زن، به لباس او چسبيد و گفت : من ، تو را وا نمى‏نهم تا آن كه همراه تو جان بدهم . امام حسين عليه السلام ، او را ندا داد و فرمود: «براى خانواده شما ، پاداش نيكو باد ! خدا ، رحمتت كند ! به نزد زنان ، باز گرد و كنار آنان بنشين كه جنگ ، بر زنان ، واجب نيست» .
اُمّ وَهْب هم به سوى زنان ، باز گشت… . سپس از هر سو بر حسين عليه السلام و يارانش ، هجوم آوردند و [ عبد اللَّه ] كلبى ، كشته شد … . همسر كَلْبى به سوى شوهرش آمد و نزد او نشست و غبار را از او زُدود و گفت : بهشت ، گوارايت باد ! شمر بن ذى الجوشن ، به غلامش رستم گفت: با عمود خيمه ، بر سرش بكوب . او بر سرِ آن زن كوبيد و سرش شكست و سپس همان جا ، جان داد ۳ .
گفتنى است كه در الأمالى صدوق ، از امّ وهبى ديگر ، ماجرايى نقل شده كه شباهت‏ها و تفاوت‏هايى با نقل طبرى دارد . چنان كه برخى از محقّقان مطرح ساخته‏اند ، ممكن است اين دو در اصل ، يك نفر باشند۴ كه در اين صورت ، از نظر ما ، نقل طبرى رجحان دارد. بخشى از نقل الأمالى صدوق ، چنين است:


1.ر . ك : ص ۲۷۳ ح ۱۱۸۵.
2.ر . ك : ج ۲ ص ۸۸ (بخش پنجم / فصل سوم / عبد اللَّه بن عمير كلبى).
3.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۳۰ و ۴۳۸ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۹ ح ۹۶۰ .
4.ر . ك : قاموس الرجال: ج ۱۰ ص ۴۴۸ و ۴۵۰ و ۴۵۶، سخنان حسين بن على از مدينه تا كربلا، نجمى: ص ۱۹۵
.

وَهْب بن وَهْب ، به ميدان آمد. او و مادرش ، مسيحى بودند كه به دست امام حسين عليه السلام ، مسلمان شده و تا كربلا به دنبال او آمده بودند . وَهْب ، بر اسب ، سوار شد و عمود خيمه را به دست گرفت و جنگيد تا هفت يا هشت تن [ از سپاه دشمن ]را كُشت و سپس اسير شد.
او را نزد عمر بن سعد - كه خدا لعنتش كند - آوردند. فرمان داد تا گردنش را بزنند . او را گردن زدند و [ سرش را ] به سوى لشكر امام حسين عليه السلام انداختند. مادرش ، شمشير او را بر گرفت و به ميدان آمد . امام حسين عليه السلام به او فرمود : «اى امّ وَهْب ! بنشين كه خداوند ، جهاد را از دوشِ زنان ، برداشته است . تو و پسرت ، با جدّم محمّد صلى اللَّه عليه و آله ، در بهشت خواهيد بود…» ۱ .
در مقتل خوارزمى‏۲ نيز سرنوشت مادر وَهْب بن وَهْب نصرانى ، به مانند سرنوشتى كه طبرى براى اُمّ وَهْب همسر عبد اللَّه بن عُمَير تصوير كرده ، رقم مى‏خورد ؛ يعنى توسّط غلام شمر به شهادت مى‏رسد.۳
۱۷ . دختر عبد اللَّه بن عفيف‏
او هنگامى كه پدر پير و نابينا و مجاهدش ، عبد اللَّه بن عفيف ، ابن زياد را در مسجد كوفه ، به باد انتقاد گرفت و در پس آن ، مأموران عبيد اللَّه ، خانه‏اش را مورد هجوم قرار دادند، كمك‏كار پدرش شد . ابتدا پدر را از حمله مأموران آگاه ساخت و سپس شمشير آورد و به دست پدرش داد و از هر طرف كه نيروهاى دشمن حمله مى‏كردند ، پدرش را آگاه مى‏ساخت و تا شهادت پدرش در كنار او بود .۴
۱۸ . دُلْهُم ، همسر زُهَير
با تشويق اين زن، شوهرش زهير - كه سابقه خوبى در روابطش با اهل بيت عليهم السلام نداشت - ، به ملاقات امام حسين عليه السلام رفت و در ادامه از زمره ياران خاصّ امام و از شهيدان شاخص واقعه كربلا گرديد . بر اساس برخى نقل‏ها ، او هنگام وداع با شوهرش، از او خواست كه نزد جدّ حسين عليه السلام ، از او ياد كند .۵

1.الأمالى ، صدوق : ص ۲۲۵ ح ۲۳۹ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۱۱۵ ح ۹۸۳ .
2.مقتل الحسين عليه السلام، خوارزمى: ج ۲ ص ۱۲ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۱۱۷ ح ۹۸۶ .
3.ر . ك : ج ۲ ص ۱۱۴ (بخش پنجم / فصل سوم / وهب بن وهب) .
4.ر . ك : ج ۲ ص ۴۷۰ (بخش ششم / فصل ششم / ايستادگى عبد اللَّه بن عفيف در برابر ابن زياد و به شهادت رسيدنش).
5.ر . ك : ص ۶۳۷ (بخش چهارم / فصل هفتم / دعوت امام عليه السلام از زهير بن قَين براى يارى كردن او در منزل زرود)
.

۱۹ . ريّا ، دايه يزيد
اين زن ، در كهن‏سالى ، روايتگر برخى جنايت‏هاى يزيد است. در سير أعلام النبلاء ، به نقل از حمزة بن يزيد آمده است :
او (رَيّا) گفت : مردى بر يزيد ، وارد شد و گفت : بشارت بده كه خدا ، تو را بر حسين ، چيره كرد و سرش را آورده‏اند ! سپس سر را در تَشتى نهادند… . به او (رَيّا) گفتم : آيا يزيد با چوب‏دستى بر دندان‏هاى جلوى حسين كوبيد؟ گفت : آرى ، به خدا سوگند ۱ .
۲۰ . زنان خاندان يزيد و معاويه‏
اين زنان نيز عمل يزيد را تأييد نكردند و با خاندان امام حسين عليه السلام همدردى نمودند. از جمله در الأمالى صدوق آمده است :
زنان حسين عليه السلام را بر يزيد بن معاويه ، وارد كردند و زنان خاندان يزيد و دختران معاويه و خانواده‏اش صيحه زدند و فرياد كشيدند و نوحه سر دادند ۲ .
۲۱ . زنان اهل كوفه‏
در استقبال از اسيران اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، زنان كوفى به شدّت مى‏گريستند و ابراز احساسات مى‏نمودند. در بلاغات النساء آمده است :
حِذام يا حُذَيم اسدى گفت : سال ۶۱ [هجرى‏] ، سال شهادت حسين عليه السلام ، به كوفه وارد شدم . زنان كوفه را در آن زمان ديدم كه بر سر و صورت خود مى‏زنند و گريبان مى‏درند۳ .
در الملهوف آمده است :
مردم ، صدا به گريه و ناله و زارى بلند كردند و زنان ، موهاى خود را پريشان نمودند و خاك بر سرشان ريختند و ناخن به چهره كشيدند و گونه‏هاى خود را خراشيدند و ناله و فرياد كردند . مردان نيز گريستند و ريش خود را كَنْدند و هيچ روزى ، مرد و زن گريانى ، بيشتر از آن روز ، ديده نشد ۴ .


1.سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۳۱۹ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۰۳ (بخش ششم / فصل چهارم / دمشق) .
2.الأمالى ، صدوق : ص ۲۳۰ ح ۲۴۲ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۵۸۴ (بخش ششم / فصل هشتم / دادن اجازه عزادارى براى شهيدان).
3.بلاغات النساء : ص ۳۷ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۳۸ ح ۱۵۰۴ .
4.الملهوف : ص ۱۹۸ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۳۷ (بخش ششم / فصل ششم / چگونگى ورود خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به كوفه)


۲۲ . زنان اهل مدينه‏
هنگامى كه اسيران اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به دروازه شهر مدينه رسيدند ، زنان و مردان مدينه با حزن و گريه شديد به استقبال آنها رفتند و به آنها تسليت گفتند.
سيّد ابن طاووس از بشير نقل مى‏كند كه :
هيچ گاه به اندازه آن روز، مرد و زن گريان، و پس از رحلت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله ، روزى تلخ‏تر از آن روز ، براى مسلمانان نديدم‏۱ .
۲۳ . زنان روايتگرِ خبر شهادت امام حسين عليه السلام از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله‏
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر اساس اسرار غيبى، اخبار گوناگونى در باره شهادت امام حسين عليه السلام و حادثه كربلا ، به افرادى ارائه كرده است. زنانى كه اين اخبار را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيده و نقل كرده‏اند ، عبارت اند از: امّ سلمه ،۲ سلمى‏۳ همسر ابو رافع ،۴ زينب بنت جحش ،۵ صفيّه بنت عبد المطّلب‏۶ و عايشه دختر ابو بكر .۷
۲۴ . زنان منطقه كربلا
بر اساس نقل سيّد ابن طاوس، هنگامى كه اسراى اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در بازگشت از شام ، به كربلا آمدند ، چند روزى اقامه عزا كردند و از جمله كسانى كه با آنان همراهى كردند ، زنان منطقه كربلا بودند.۸

1.الملهوف : ص ۲۲۷ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۶۰۸ (بخش ششم / فصل هشتم /بازگشت خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به مدينه).
2.ر . ك : ص ۱۸۴ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به امّ سلمه از شهادت او) و ص ۱۸۷ (فصل دوم / پيشگويى در باره مكان شهادت او / سرزمين كربلا) وص ۱۹۲ (سرزمين عراق) وص ۱۹۳ (نشان داده شدن خاكى كه خون او در آن جا مى‏ريزد، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله).

3.در متون ، نام «اسماء بنت عميس» آمده است ؛ ولى همچنان كه در دانش‏نامه امام حسين عليه السلام (ج ۱ ص ۱۵۶) توضيح داده‏ايم ، اسماء در زمان صدور اين نقل‏ها به همراه شوهرش در حبشه بوده و در مدينه حضور نداشته و روايتگر اين نقل‏ها در حقيقت ، سلمى همسر ابو رافع است.
4.ر . ك : ص ۱۷۷ ح ۳۷ و ص ۱۷۸ ح ۳۸ وص ۲۰۲ ح ۹۰ .
5.ر . ك : ص ۱۸۶ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به زينب بنت جحش از شهادت او) وص ۱۹۹ ح ۸۳ .
6.ر . ك : ص ۱۷۶ (بخش سوم / فصل دوم / پيشگويى در باره شهادت او ، هنگام تولّدش).
7.ر . ك : ص ۱۸۵ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به عايشه از شهادت او) و ص ۱۹۰ ( پيشگويى در باره مكان شهادت او / سرزمين طف) وص ۱۹۲ (سرزمين بابل) وص ۱۹۳ (نشان داده شدن خاكى كه خون او در آن جا مى‏ريزد، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله) .
8.الملهوف : ص ۲۲۵ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۵۹۵ ح ۱۶


۲۵ . زنان همْدان، كَهلان، ربيعه و نَخَع‏
در مروج الذهب آمده است :
مردم كوفه (پس از مرگ يزيد) از اطاعت بنى اميّه به در رفتند و ابن زياد را از امارت خلع كردند و خواستند اميرى انتخاب كنند تا فرصت تأمّل در كار خويش داشته باشند. جمعى گفتند: «عمر بن سعد بن ابى وقّاص ، شايسته اين كار است» و چون خواستند او را به امارت بگذارند ، جمعى از زنان همدان و زنان كهلان و ربيعه و نخع آمدند و فريادزنان و گريه‏كنان وارد مسجد شدند و مصيبت حسين عليه السلام را ياد كردند و مى‏گفتند: «براى عمر بن سعد ، همين بس نبود كه حسين را كشت؟! اكنون مى‏خواهد در كوفه امير ما شود!؟» . مردم كوفه نيز بگريستند و از امارت عمر ، منصرف شدند. كسانى كه بيشتر از همه تلاش كردند ، زنان همدان بودند ؛ زيرا على عليه السلام به همدانيان علاقه داشت و آنها را بر ديگران ترجيح مى‏داد. همو مى‏فرمايد : اگر من دربان بهشت بودم ، به مردم همدان مى‏گفتم : «به سلامت وارد شويد!» و نيز مى‏فرمايد : «من هَمْدانيان را آماده كردم و آنها حِمْيَريان را آماده كردند»۱ .
۲۶ . زنى از اهل كوفه‏
در باره اين زن - كه نامش مشخّص نيست - ، چنين عملكردى در كوفه گزارش شده است :
زنى از كوفيان بر بالاى بام آمد و پرسيد : شما از كدام اسيران هستيد؟
گفتند : ما اسيرانِ خاندان محمّديم .
آن زن از بام ، پايين آمد و چادر و پيراهن و مقنعه جمع كرد و به آنان داد تا خود را بپوشانند ۲ .


1.مروج الذهب : ج ۳ ص ۹۳ .
2.الملهوف : ص ۱۹۰ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۳۹ ح ۱۵۰۶ و ۱۵۰۷ .



۲۷ . زنى از طايفه بكر بن وائل‏
در باره وى در دفاع از اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، چنين آمده است :
حميد بن مسلم گفته است : ديدم كه زنى از بنى بكر بن وائل ، همراه همسرش ، ميان ياران عمر بن سعد بود و هنگامى كه ديد مردم به زنان حسين عليه السلام در خيمه‏هايشان هجوم برده‏اند و اموال آنان را بر مى‏دارند ، او نيز شمشيرى گرفت و به سوى خيمه‏ها آمد و گفت : «اى خاندان بكر بن وائل ! آيا اموال دختران پيامبر خدا تاراج مى‏شود [و شما كارى نمى‏كنيد]؟!
حكومت ، جز از آنِ خدا نيست . براى خونخواهى پيامبر خدا [به پا خيزيد]!» ؛ ولى همسرش جلوى او را گرفت و او را به جايگاهش باز گرداند ۱ .
۲۸ . زنى كه دو كودك اهل بيتِ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را پناه داد
نام اين بانو كه دو كودك از اهل بيتِ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را در پناه گرفت و در حفظ جان آنها تلاش نمود ، مشخّص نيست . الطبقات ابن سعد ، او را همسر عبد اللَّه بن قُطبه طايى (از لشكريان عمر سعد) و الأمالى صدوق، او را پيرزنى معرّفى مى‏كند . منابع مشهور ، دو كودك را فرزندان عبد اللَّه بن جعفر دانسته‏اند و الأمالى صدوق ، آن دو را فرزندان مسلم معرّفى مى‏كند .۲
۲۹ . طَوعه‏
طَوعه ، زن شجاعى است كه مسلم را در شرايط سخت و سنگينى كه حتّى يارانش وى را در كوفه تنها گذاشته بودند ، پناه داد ، از او پذيرايى نمود و از عواقب آن نهراسيد .۳
۳۰ . عاتكه دختر يزيد
در أنساب الأشراف ، چنين آمده است :
يزيد ، سر حسين عليه السلام را براى زنانش فرستاد و دخترش عاتكه - كه بعدها ، مادر يزيد بن عبد الملك شد - ، آن را گرفت و شست و روغن ماليد و خوش‏بويش كرد .
يزيد به او گفت : اين ، چه كارى است ؟
گفت : سر پسرعمويم را آشفته و پريشان برايم فرستادى . آن را مرتّب و خوش‏بو كردم ۴ .
۳۱ . ماريه ، از طايفه عبد القيس‏
ماريه ، زنى شيعه است كه در جوّ نامناسب بصره - كه با اهل بيت عليهم السلام ميانه‏اى نداشتند - خانه‏اش مدّتى محلّ تجمّع و گفتگوى طرفداران امام حسين عليه السلام بوده است . ثمره اين تجمّع ، حركت سه نفر (يزيد بن ثبيت و دو پسرش عبد اللَّه و عبيد اللَّه) به مكّه و همراه شدن با قافله شهيدان كربلا بود .۵
1.الملهوف : ص ۱۸۰ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۳۱۲ ح ۱۲۵۳ و ۳۱۳ ح ۱۲۵۴ .
2.ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۷۹ (بخش ششم / فصل ششم / شهيد شدن دو نوجوان از خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله).
3.ر . ك : ص ۴۲۸ (بخش چهارم / فصل چهارم / پناه بردن مسلم به خانه طوعه).
4.أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۴۱۶. نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۳۹۴ (بخش ششم / فصل چهارم / يزيد ، سر امام عليه السلام را براى زنانش مى‏فرستد) .
5.ر . ك : ص ۳۲۶ (بخش چهارم / فصل سوم / پيوستن يزيد بن نبيط و دو پسرش به امام عليه السلام)
.

۳۲ . مرجانه ، مادر ابن زياد
اين زن ، فرزندش را به خاطر كشته شدن امام عليه السلام ، توبيخ نمود .۱
۳۳ . نوار ، همسر يا خواهر كعب (قاتل بُرَير)
طبرى،چنين آورده است:
هنگامى كه كعب بن جابر (قاتل بُرَير) باز گشت ، همسرش (يا خواهرش) نَوار دختر جابر ، به او گفت: دشمنان فرزند فاطمه را يارى دادى و بزرگ قاريان را كُشتى؟! كار فجيعى انجام دادى. به خدا سوگند، ديگر هيچ گاه ، حتّى يك كلمه هم با تو سخن نمى‏گويم !۲
۳۴ . نوار حَضرَمى ، همسر خولى‏
هنگامى كه خولى ، سر امام عليه السلام را به خانه آورد و زير تشتى نهاد ، همسرش با او درگير شد و با اعتراض ، او را ترك كرد. چه بسا همين كار ، چشم بصيرت اين بانو را باز نمود و اسرارى را شهود كرد . طبرى چنين نقل مى‏كند :
حسين عليه السلام كشته شد و سرش را همان روز با خولى بن يزيد و حُمَيد بن مسلم اَزدى به سوى عبيد اللَّه بن زياد فرستادند . خولى ، آن را آورد و خواست به كاخ برود كه درِ آن را بسته ديد . به خانه‏اش رفت و سر را زير تَشتى در خانه‏شان گذاشت . او دو زن داشت : زنى از بنى اسد و زن ديگرى از قبيله حضرميان به نام نوار ، دختر مالك بن عقرب . آن شب ، نوبت زن حضرمى بود .
هشام گفت : پدرم برايم گفت كه نوار ، دختر مالك ، برايش گفته است : خولى ، سر حسين را آورد و آن را زير تَشتى در خانه نهاد . آن گاه داخل خانه شد و به بسترش رفت . به او گفتم : چه خبر ؟ چه نزد خود دارى ؟
گفت : ثروت روزگار را آورده‏ام . اين ، سر حسين است كه همراه تو در خانه است!
گفتم : واى بر تو! مردم ، طلا و نقره مى‏آورند و تو سر فرزند پيامبر خدا را مى‏آورى؟! نه - به خدا سوگند - ، سر من و سر تو در يك اتاق ، گرد هم نمى‏آيند .
از بسترم برخاستم و به بخش ديگر خانه رفتم . آن گاه ، زن اسدى‏اش را نزد خود فرا خواند و من نشستم و نظاره مى‏كردم . به خدا سوگند ، پيوسته به ستون نورى كه از آسمان تا تَشت مى‏درخشيد ، نگاه مى‏كردم و پرندگانى سپيد را گرداگرد آن ، بال‏زنان ديدم .
چون صبح شد ، [خولى‏] سر را براى عبيد اللَّه بن زياد برد ۳ .
1.ر . ك : ج ۲ ص ۶۷۸ (بخش هفتم / فصل سوم / مادر ابن زياد).
2.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۳۲. نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۲۲ ح ۹۱۲ .
3.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۵۵ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۳۷۹ (بخش ششم / فصل چهارم / سر امام عليه السلام در خانه خولى)
.


اين زن ، كينه خولى را در دل گرفت ، تا آن كه مختار روى كار آمد و مأمورانش براى دستگيرى خولى آمدند . اين زن با اشاره، مخفيگاه خولى را نشان داد و آنان نيز او را دستگير كرده ، به سزاى عملش رساندند .۱
۳۵ . همسر و مادر شهيد
اين زن فداكار ، پس از آن كه شوهرش در ركاب امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد ، فرزند جوانش را به ميدان فرستاد . بخشى از نقل خوارزمى ، چنين است :
پس از او ( عمرو بن جُناده ) ، جوانى بيرون آمد. پدر او در نبرد ، شهيد شده بود ؛ ولى مادرش نزدش بود. مادر به او گفت: فرزند عزيزم ! به ميدان برو و پيشِ روى فرزند پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله بجنگ تا كشته شوى .
او گفت: چنين مى‏كنم !
حسين عليه السلام فرمود: «اين ، جوانى است كه پدرش شهيد شده است . شايد مادرش از به ميدان آمدنش [ براى نبرد ] ، خشنود نباشد» .
آن جوان گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! مادرم به من فرمان داده است [كه به ميدان بيايم‏] … .
در ادامه نقل هم آمده كه چون سر پسرش را به سوى او افكندند ، آن را به سوى دشمن افكند و سپس خود نيز عمودى در دست گرفت و به دشمن حمله نمود . خوارزمى در آخر ، آورده است:
حسين عليه السلام فرمان داد تا او را [ از ميدانْ ] باز گردانند و آن گاه برايش دعا كرد ۲ .
۳۶ . هند ، همسر يزيد
وى از جمله افرادى بود كه يزيد را به خاطر كشتن امام عليه السلام ، توبيخ نمود .3


1.ر . ك : ج ۲ ص ۷۳۸ (بخش هفتم / فصل ششم / خولى بن يزيد).
2.مقتل الحسين عليه السلام، خوارزمى : ج ۲ ص ۲۱ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۷۹ (بخش پنجم / فصل سوم / جوانى كه پدرش شهيد شده بود) .
3.ر . ك : ج ۲ ص ۵۷۷ (بخش ششم / فصل هفتم / احتجاج زنان يزيد با او).




-    این مطالب  از کتاب «شهادت نامه امام حسین(ع) »،نوشته محمد محمدی ری شهری، ج1 ، ص 104-120 گرفته شده است .

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: پژوهشکده لینک ثابت

نظر از: مریم [عضو] 
  • عطریاس

سلام دوست عزیز مطلب جالب ومفیدی بود خدا قوت

1393/08/07 @ 21:04


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

موضوعات

  • همه
  • سخن اهل دل
  • حکیمانه
  • ضیافت
  • عاشقانه با یار
  • پژوهشکده
  • مناسبت
  • دلنوشته
  • در محضر صحیفه سجادیه
  • واجب فراموش شده
  • شاعرانه
  • تغذیه
  • معرفی کتاب
  • شهر من آران
  • ستیا- بانوی نجیب و بلند مرتبه
  • خنده حلال

محتواها

  • درد دلی با خدا
  • همدلی مون را زیباتر کنیم
  • عید فطر از چه کسی است؟
  • شب قدر و شهدا
  • دعوت از دوستان طلبه ام برای بازدید وبلاگ اختصاصی نماز
  • شهدا می بینند
  • یا صاحب الزمان ادرکنی
  • مناجات دکتر چمران
  • گذر احادیث معصومین از کوچه های مَثَل(3)
  • آثار منفی تغذیه بر اخلاق (2)
  • نقشه کفار برای بردگی مسلمانان
  • عشق به رهبری در حضور مردم در راهپیمایی 22بهمن 93
  • زبان خوش
  • آثار منفی تغذیه بر اخلاق (1)
  • شیطان در نگاه امام سجاد(ع)
  • رزق و روزی در نگاه امام سجاد(ع)
  • گذر احادیث معصومین از کوچه های مَثَل(2)
  • فایده های باطنی کم خوری
  • روایاتی درباب زیارت فاطمه معصومه سلام الله علیها بنت موسی بن جعفر علیهما السلام
  • پیامک های وفات حضرت معصومه (س)

تدبر در قرآن

آیه قرآن

ذکر ایام هفته

ابزار

حدیث موضوعی

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

کریمه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات
  • تماس

اوقات شرعی

اوقات شرعی

جستجو

وصیتنامه شهدا

وصیت شهدا

آمار بازدید

آمارگیر وبلاگ

آمار

  • امروز: 82
  • دیروز: 62
  • 7 روز قبل: 168
  • 1 ماه قبل: 696
  • کل بازدیدها: 50188

بالا برنده صفحه


ابزار پرش به بالا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • مدرسه علميه حضرت فاطمه الزهراء سلام الله عليها آمل

کاربران تصادفی

جستجو

  • بانوی آفتاب
  • تماس