نقش زنان در حادثه کربلا (دهه شصت هجری)(5)
۲۷ . زنى از طايفه بكر بن وائل
در باره وى در دفاع از اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، چنين آمده است :
حميد بن مسلم گفته است : ديدم كه زنى از بنى بكر بن وائل ، همراه همسرش ، ميان ياران عمر بن سعد بود و هنگامى كه ديد مردم به زنان حسين عليه السلام در خيمههايشان هجوم بردهاند و اموال آنان را بر مىدارند ، او نيز شمشيرى گرفت و به سوى خيمهها آمد و گفت : «اى خاندان بكر بن وائل ! آيا اموال دختران پيامبر خدا تاراج مىشود [و شما كارى نمىكنيد]؟!
حكومت ، جز از آنِ خدا نيست . براى خونخواهى پيامبر خدا [به پا خيزيد]!» ؛ ولى همسرش جلوى او را گرفت و او را به جايگاهش باز گرداند ۱ .
۲۸ . زنى كه دو كودك اهل بيتِ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را پناه داد
نام اين بانو كه دو كودك از اهل بيتِ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را در پناه گرفت و در حفظ جان آنها تلاش نمود ، مشخّص نيست . الطبقات ابن سعد ، او را همسر عبد اللَّه بن قُطبه طايى (از لشكريان عمر سعد) و الأمالى صدوق، او را پيرزنى معرّفى مىكند . منابع مشهور ، دو كودك را فرزندان عبد اللَّه بن جعفر دانستهاند و الأمالى صدوق ، آن دو را فرزندان مسلم معرّفى مىكند .۲
۲۹ . طَوعه
طَوعه ، زن شجاعى است كه مسلم را در شرايط سخت و سنگينى كه حتّى يارانش وى را در كوفه تنها گذاشته بودند ، پناه داد ، از او پذيرايى نمود و از عواقب آن نهراسيد .۳
۳۰ . عاتكه دختر يزيد
در أنساب الأشراف ، چنين آمده است :
يزيد ، سر حسين عليه السلام را براى زنانش فرستاد و دخترش عاتكه - كه بعدها ، مادر يزيد بن عبد الملك شد - ، آن را گرفت و شست و روغن ماليد و خوشبويش كرد .
يزيد به او گفت : اين ، چه كارى است ؟
گفت : سر پسرعمويم را آشفته و پريشان برايم فرستادى . آن را مرتّب و خوشبو كردم ۴ .
۳۱ . ماريه ، از طايفه عبد القيس
ماريه ، زنى شيعه است كه در جوّ نامناسب بصره - كه با اهل بيت عليهم السلام ميانهاى نداشتند - خانهاش مدّتى محلّ تجمّع و گفتگوى طرفداران امام حسين عليه السلام بوده است . ثمره اين تجمّع ، حركت سه نفر (يزيد بن ثبيت و دو پسرش عبد اللَّه و عبيد اللَّه) به مكّه و همراه شدن با قافله شهيدان كربلا بود .۵
1.الملهوف : ص ۱۸۰ . نيز ، ر . ك : همين شهادتنامه : ج ۲ ص ۳۱۲ ح ۱۲۵۳ و ۳۱۳ ح ۱۲۵۴ .
2.ر . ك : همين شهادتنامه : ج ۲ ص ۴۷۹ (بخش ششم / فصل ششم / شهيد شدن دو نوجوان از خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله).
3.ر . ك : ص ۴۲۸ (بخش چهارم / فصل چهارم / پناه بردن مسلم به خانه طوعه).
4.أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۴۱۶. نيز ، ر . ك : همين شهادتنامه : ج ۲ ص ۳۹۴ (بخش ششم / فصل چهارم / يزيد ، سر امام عليه السلام را براى زنانش مىفرستد) .
5.ر . ك : ص ۳۲۶ (بخش چهارم / فصل سوم / پيوستن يزيد بن نبيط و دو پسرش به امام عليه السلام) .
۳۲ . مرجانه ، مادر ابن زياد
اين زن ، فرزندش را به خاطر كشته شدن امام عليه السلام ، توبيخ نمود .۱
۳۳ . نوار ، همسر يا خواهر كعب (قاتل بُرَير)
طبرى،چنين آورده است:
هنگامى كه كعب بن جابر (قاتل بُرَير) باز گشت ، همسرش (يا خواهرش) نَوار دختر جابر ، به او گفت: دشمنان فرزند فاطمه را يارى دادى و بزرگ قاريان را كُشتى؟! كار فجيعى انجام دادى. به خدا سوگند، ديگر هيچ گاه ، حتّى يك كلمه هم با تو سخن نمىگويم !۲
۳۴ . نوار حَضرَمى ، همسر خولى
هنگامى كه خولى ، سر امام عليه السلام را به خانه آورد و زير تشتى نهاد ، همسرش با او درگير شد و با اعتراض ، او را ترك كرد. چه بسا همين كار ، چشم بصيرت اين بانو را باز نمود و اسرارى را شهود كرد . طبرى چنين نقل مىكند :
حسين عليه السلام كشته شد و سرش را همان روز با خولى بن يزيد و حُمَيد بن مسلم اَزدى به سوى عبيد اللَّه بن زياد فرستادند . خولى ، آن را آورد و خواست به كاخ برود كه درِ آن را بسته ديد . به خانهاش رفت و سر را زير تَشتى در خانهشان گذاشت . او دو زن داشت : زنى از بنى اسد و زن ديگرى از قبيله حضرميان به نام نوار ، دختر مالك بن عقرب . آن شب ، نوبت زن حضرمى بود .
هشام گفت : پدرم برايم گفت كه نوار ، دختر مالك ، برايش گفته است : خولى ، سر حسين را آورد و آن را زير تَشتى در خانه نهاد . آن گاه داخل خانه شد و به بسترش رفت . به او گفتم : چه خبر ؟ چه نزد خود دارى ؟
گفت : ثروت روزگار را آوردهام . اين ، سر حسين است كه همراه تو در خانه است!
گفتم : واى بر تو! مردم ، طلا و نقره مىآورند و تو سر فرزند پيامبر خدا را مىآورى؟! نه - به خدا سوگند - ، سر من و سر تو در يك اتاق ، گرد هم نمىآيند .
از بسترم برخاستم و به بخش ديگر خانه رفتم . آن گاه ، زن اسدىاش را نزد خود فرا خواند و من نشستم و نظاره مىكردم . به خدا سوگند ، پيوسته به ستون نورى كه از آسمان تا تَشت مىدرخشيد ، نگاه مىكردم و پرندگانى سپيد را گرداگرد آن ، بالزنان ديدم .
چون صبح شد ، [خولى] سر را براى عبيد اللَّه بن زياد برد ۳ .
1.ر . ك : ج ۲ ص ۶۷۸ (بخش هفتم / فصل سوم / مادر ابن زياد).
2.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۳۲. نيز ، ر . ك : همين شهادتنامه : ج ۲ ص ۲۲ ح ۹۱۲ .
3.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۵۵ . نيز ، ر . ك : همين شهادتنامه : ج ۲ ص ۳۷۹ (بخش ششم / فصل چهارم / سر امام عليه السلام در خانه خولى) .
اين زن ، كينه خولى را در دل گرفت ، تا آن كه مختار روى كار آمد و مأمورانش براى دستگيرى خولى آمدند . اين زن با اشاره، مخفيگاه خولى را نشان داد و آنان نيز او را دستگير كرده ، به سزاى عملش رساندند .۱
۳۵ . همسر و مادر شهيد
اين زن فداكار ، پس از آن كه شوهرش در ركاب امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد ، فرزند جوانش را به ميدان فرستاد . بخشى از نقل خوارزمى ، چنين است :
پس از او ( عمرو بن جُناده ) ، جوانى بيرون آمد. پدر او در نبرد ، شهيد شده بود ؛ ولى مادرش نزدش بود. مادر به او گفت: فرزند عزيزم ! به ميدان برو و پيشِ روى فرزند پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله بجنگ تا كشته شوى .
او گفت: چنين مىكنم !
حسين عليه السلام فرمود: «اين ، جوانى است كه پدرش شهيد شده است . شايد مادرش از به ميدان آمدنش [ براى نبرد ] ، خشنود نباشد» .
آن جوان گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! مادرم به من فرمان داده است [كه به ميدان بيايم] … .
در ادامه نقل هم آمده كه چون سر پسرش را به سوى او افكندند ، آن را به سوى دشمن افكند و سپس خود نيز عمودى در دست گرفت و به دشمن حمله نمود . خوارزمى در آخر ، آورده است:
حسين عليه السلام فرمان داد تا او را [ از ميدانْ ] باز گردانند و آن گاه برايش دعا كرد ۲ .
۳۶ . هند ، همسر يزيد
وى از جمله افرادى بود كه يزيد را به خاطر كشتن امام عليه السلام ، توبيخ نمود .3
1.ر . ك : ج ۲ ص ۷۳۸ (بخش هفتم / فصل ششم / خولى بن يزيد).
2.مقتل الحسين عليه السلام، خوارزمى : ج ۲ ص ۲۱ . نيز ، ر . ك : همين شهادتنامه : ج ۲ ص ۷۹ (بخش پنجم / فصل سوم / جوانى كه پدرش شهيد شده بود) .
3.ر . ك : ج ۲ ص ۵۷۷ (بخش ششم / فصل هفتم / احتجاج زنان يزيد با او).
- این مطالب از کتاب «شهادت نامه امام حسین(ع) »،نوشته محمد محمدی ری شهری، ج1 ، ص 104-120 گرفته شده است .