کریمه

بانوی آفتاب

کریمه

  • خانه 
  • ورود 

سلام بر ارباب بی کفنم حسین

12 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

 

 

سلام ارباب

 


 1 نظر

شب عروج

12 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی



امشب شب وصال است ، روز فراق ، فرداست

در پرده حجازى ، شور عراق ، فرداست
امشب ، قِران سعد است در اختران خرگاه

يا آن كه ليلة البدر ، روز مُحاق ، فرداست
امشب ز لاله رويان ، فرخنده لاله زارى است

رُخساره هاى چون شمع ، در احتراق ، فرداست
امشب نواى تسبيح ، از شش جهت ، بلند است

فرياد «واحسينا!» ، تا نُه رواق ، فرداست
امشب به نور توحيد ، خرگاه شاه ، روشن

در خيمه آتش كفر ، دود نفاق ، فرداست
امشب ز روى اكبر ، قرص قمر ، هويداست

آسيب انشقاق از تيغ شقاق ، فرداست
امشب شكفته اصغر ، چون گُل به روى مادر

پيكان و آن گلو را ، بوس و عِناق ، فرداست
امشب خوش است و خرّم ، شمشاد قدّ قاسم

رفتن به حجله گور ، با طَمطُراق ، فرداست
امشب نهاده بيمار ، سر روى بالش ناز

گردن به حلقه غُل ، پا در وثاق ، فرداست
امشب به روى ساقى ، آزادگان گشاده

بند گرانِ دشمن، بر دست و ساق ، فرداست
امشب نشسته مولا ، بر رَفرَف عبادت

پيمودن ره عشق ، روى بُراق ، فرداست
امشب شب عروج است ، تا بزم «قابَ قَوسَين»

هنگام رزم و پيكار ، يوم السباق ، فرداست
امشب شه شهيدان ، آماده رحيل است

ديدار روى جانان ، يوم التلاق ، فرداست
امشب بگو به بانو ، يك ساعتى بيارام

هنگامه بلاخيز ، ما لا يطاق ، فرداست
امشب قرين يارى ، از چيست بى قرارى؟

دل گر شود ز طاقت ، يكباره طاق ، فرداست 

غروی اصفهانی

 نظر دهید »

سردار عشق

12 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

کاش از اول نام من سقا نبود

یا در این صحرای خون دریا نبود

کام خشک و سینه آتش دل کباب

تشنه بیرون آمد از دریای آب

کام دل بگرفت از جام عطش

بست پیش آب احرام عطش

خویش فانی در هوالموجود کرد

رو به سوی کعبه مقصود کرد

چون کمر بهر طواف عشق بست

در طواف اولش افتاد دست

طوف دوم در مطاف داورش

شد فدای دوست دست دیگرش

دور سوم خون به جای اشک خورد

تیر دشمن آمد و بر مشک خورد

دور چارم داشت عزم ترک سر

کرد پیش تیر چشمش را سپر

دور پنجم با عمود آهنین

گشت سرو قامتش نقش زمین

گشت در دور ششم از تیغ تیز

عضو عضوش قطعه قطعه ریز ریز

دور هفتم داده بود از کف قرار

خویشتن را دید در آغوش یار

با زبان حال میگفتش بتول

آفرین عباس من حجت قبول

التماس دعا
www.roghayye.ir

 2 نظر

سلام بر محرم

11 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

 

 

 

 

سلام من به محرم به ماه دلبر زینب

به اشک سینه زنانش زنزد مادر زینب

سلام من به محرم به حال خسته زینب

به بی نهایت داغ دل شکـسته زینب
سلام من به محرم به آنکه صاحب آن است

به کاروان بهاری که در مسیر خزان است
سلام من به محرم به غصه و غـم مهدی

به چشم کاسه ی خون و به شال ماتم مهدی
سلام من به محرم به خیمه های قشنگش

به اشک مهدی زهرا و به غصه دل تنگش
سـلام من به محرم به کربلا و جلالش

به لحظه های پرازحزنِ و غرق درد و ملامش
سلام من به محرم به پرچم غم زهرا

به گیسوان سپید و به قامت خم زهرا
سـلام من به محرم به تشنگی عجیبش

به بوی سیب و زمینِ غم و حسین غریبش
سلام من به محرم به ماه تشنگی دل

به آن سه ساله محزون نشسته در دل محمل

 نظر دهید »

آن شب جه شبی بود...

11 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

اى خون اصيلت به شتك ها زغديران         افشانده شرف ها به بلنداى دليران!…
اى جوهر سردارىِ سرهاى بُريده!             وى اصل نميرندگىِ نسل نميران!

خرگاه تو مى سوخت در انديشه تاريخ        هر بار كه آتش زده شد بيشه شيران


آن شب ، چه شبى بود كه ديدند كواكب        نظم تو پراكنده و اردوى تو ، ويران

و آن روز كه با بيرقى از يك سرِ بى تن        تا شام شدى قافله سالارِ اسيران
تا باغ شقايق ، بشوند و بشكوفند               بايد كه ز خون تو بنوشند كويران
تا اندكى از حقّ سخن را بگزارند               بايد كه به خونت بنگارند دبيران…


دانش نامه شعر عاشورایی ،ج2،ص1421

 1 نظر

مشقص ؟!!

10 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی


در اخبار الطوال نقل شده است که:
حسین (ع)، تنها ماند مالک بن بشر کندی، به او حمله برد و با شمشیر، بر سرش زد که کلاه لباس خَزِ او را پاره کرد و شمشیر، به سرش رسید و آن را زخمی کرد. حسین (ع) آن لباس را انداخت و کلاهی خواست. آن را به سر نهاد وعمامه ای بست و نشست. سپس، کودک خردسالش را طلبید و در دامانش نشاند که مردی از بنی اسد، آن کودک را در همان جایی که بود ، با تیر بلند (مشقص )، زد و کشت.


در این روایت آن تیر بلند به نام مشقص آمده است.



در فرهنگ لغات مشقص را به این عبارات ترجمه کرده اند :
1.    قول جوهری: مشقص تیری است طویل وعریض.
2.    قول لیث: تیری است که سری عریض دارد با آن وحوش را می کشند.
3.    قول ازهری: این تفسیر برای مشقص خلاف چیزی است که از عرب مانده.
4.    قول ازهری در بحث حشآ مثل قول لیث راگفته.
5.    بعضی گفته اند مشقص نیمه تیری است که کودکان با آن بازی میکنند. وگاها برای صید ماهی در نیل از آن استفاده میکرده اند .ولی این قول صحیح نیست.


از این روایت در می یابیم تیری که با آن حضرت علی اصغر(ع) را به شهادت رسانده اند تیرسه شعبه نبوده بلکه مشقص نام داشته است که  عریض و بلند بوده است.

 

 

منابع :

1- دانشنامه امام حسین(ع)، محمد محمدی ری شهری ، ج7 ،ص39-41.

2- تاج العروس، محمد بن محمد حسین الزبیدی، ج9، ص 289

 2 نظر

نقش زنان در حادثه کربلا (دهه شصت هجری)(5)

10 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

۲۷ . زنى از طايفه بكر بن وائل‏
در باره وى در دفاع از اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، چنين آمده است :
حميد بن مسلم گفته است : ديدم كه زنى از بنى بكر بن وائل ، همراه همسرش ، ميان ياران عمر بن سعد بود و هنگامى كه ديد مردم به زنان حسين عليه السلام در خيمه‏هايشان هجوم برده‏اند و اموال آنان را بر مى‏دارند ، او نيز شمشيرى گرفت و به سوى خيمه‏ها آمد و گفت : «اى خاندان بكر بن وائل ! آيا اموال دختران پيامبر خدا تاراج مى‏شود [و شما كارى نمى‏كنيد]؟!
حكومت ، جز از آنِ خدا نيست . براى خونخواهى پيامبر خدا [به پا خيزيد]!» ؛ ولى همسرش جلوى او را گرفت و او را به جايگاهش باز گرداند ۱ .
۲۸ . زنى كه دو كودك اهل بيتِ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را پناه داد
نام اين بانو كه دو كودك از اهل بيتِ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را در پناه گرفت و در حفظ جان آنها تلاش نمود ، مشخّص نيست . الطبقات ابن سعد ، او را همسر عبد اللَّه بن قُطبه طايى (از لشكريان عمر سعد) و الأمالى صدوق، او را پيرزنى معرّفى مى‏كند . منابع مشهور ، دو كودك را فرزندان عبد اللَّه بن جعفر دانسته‏اند و الأمالى صدوق ، آن دو را فرزندان مسلم معرّفى مى‏كند .۲
۲۹ . طَوعه‏
طَوعه ، زن شجاعى است كه مسلم را در شرايط سخت و سنگينى كه حتّى يارانش وى را در كوفه تنها گذاشته بودند ، پناه داد ، از او پذيرايى نمود و از عواقب آن نهراسيد .۳
۳۰ . عاتكه دختر يزيد
در أنساب الأشراف ، چنين آمده است :
يزيد ، سر حسين عليه السلام را براى زنانش فرستاد و دخترش عاتكه - كه بعدها ، مادر يزيد بن عبد الملك شد - ، آن را گرفت و شست و روغن ماليد و خوش‏بويش كرد .
يزيد به او گفت : اين ، چه كارى است ؟
گفت : سر پسرعمويم را آشفته و پريشان برايم فرستادى . آن را مرتّب و خوش‏بو كردم ۴ .
۳۱ . ماريه ، از طايفه عبد القيس‏
ماريه ، زنى شيعه است كه در جوّ نامناسب بصره - كه با اهل بيت عليهم السلام ميانه‏اى نداشتند - خانه‏اش مدّتى محلّ تجمّع و گفتگوى طرفداران امام حسين عليه السلام بوده است . ثمره اين تجمّع ، حركت سه نفر (يزيد بن ثبيت و دو پسرش عبد اللَّه و عبيد اللَّه) به مكّه و همراه شدن با قافله شهيدان كربلا بود .۵
1.الملهوف : ص ۱۸۰ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۳۱۲ ح ۱۲۵۳ و ۳۱۳ ح ۱۲۵۴ .
2.ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۷۹ (بخش ششم / فصل ششم / شهيد شدن دو نوجوان از خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله).
3.ر . ك : ص ۴۲۸ (بخش چهارم / فصل چهارم / پناه بردن مسلم به خانه طوعه).
4.أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۴۱۶. نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۳۹۴ (بخش ششم / فصل چهارم / يزيد ، سر امام عليه السلام را براى زنانش مى‏فرستد) .
5.ر . ك : ص ۳۲۶ (بخش چهارم / فصل سوم / پيوستن يزيد بن نبيط و دو پسرش به امام عليه السلام)
.

۳۲ . مرجانه ، مادر ابن زياد
اين زن ، فرزندش را به خاطر كشته شدن امام عليه السلام ، توبيخ نمود .۱
۳۳ . نوار ، همسر يا خواهر كعب (قاتل بُرَير)
طبرى،چنين آورده است:
هنگامى كه كعب بن جابر (قاتل بُرَير) باز گشت ، همسرش (يا خواهرش) نَوار دختر جابر ، به او گفت: دشمنان فرزند فاطمه را يارى دادى و بزرگ قاريان را كُشتى؟! كار فجيعى انجام دادى. به خدا سوگند، ديگر هيچ گاه ، حتّى يك كلمه هم با تو سخن نمى‏گويم !۲
۳۴ . نوار حَضرَمى ، همسر خولى‏
هنگامى كه خولى ، سر امام عليه السلام را به خانه آورد و زير تشتى نهاد ، همسرش با او درگير شد و با اعتراض ، او را ترك كرد. چه بسا همين كار ، چشم بصيرت اين بانو را باز نمود و اسرارى را شهود كرد . طبرى چنين نقل مى‏كند :
حسين عليه السلام كشته شد و سرش را همان روز با خولى بن يزيد و حُمَيد بن مسلم اَزدى به سوى عبيد اللَّه بن زياد فرستادند . خولى ، آن را آورد و خواست به كاخ برود كه درِ آن را بسته ديد . به خانه‏اش رفت و سر را زير تَشتى در خانه‏شان گذاشت . او دو زن داشت : زنى از بنى اسد و زن ديگرى از قبيله حضرميان به نام نوار ، دختر مالك بن عقرب . آن شب ، نوبت زن حضرمى بود .
هشام گفت : پدرم برايم گفت كه نوار ، دختر مالك ، برايش گفته است : خولى ، سر حسين را آورد و آن را زير تَشتى در خانه نهاد . آن گاه داخل خانه شد و به بسترش رفت . به او گفتم : چه خبر ؟ چه نزد خود دارى ؟
گفت : ثروت روزگار را آورده‏ام . اين ، سر حسين است كه همراه تو در خانه است!
گفتم : واى بر تو! مردم ، طلا و نقره مى‏آورند و تو سر فرزند پيامبر خدا را مى‏آورى؟! نه - به خدا سوگند - ، سر من و سر تو در يك اتاق ، گرد هم نمى‏آيند .
از بسترم برخاستم و به بخش ديگر خانه رفتم . آن گاه ، زن اسدى‏اش را نزد خود فرا خواند و من نشستم و نظاره مى‏كردم . به خدا سوگند ، پيوسته به ستون نورى كه از آسمان تا تَشت مى‏درخشيد ، نگاه مى‏كردم و پرندگانى سپيد را گرداگرد آن ، بال‏زنان ديدم .
چون صبح شد ، [خولى‏] سر را براى عبيد اللَّه بن زياد برد ۳ .
1.ر . ك : ج ۲ ص ۶۷۸ (بخش هفتم / فصل سوم / مادر ابن زياد).
2.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۳۲. نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۲۲ ح ۹۱۲ .
3.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۵۵ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۳۷۹ (بخش ششم / فصل چهارم / سر امام عليه السلام در خانه خولى)
.


اين زن ، كينه خولى را در دل گرفت ، تا آن كه مختار روى كار آمد و مأمورانش براى دستگيرى خولى آمدند . اين زن با اشاره، مخفيگاه خولى را نشان داد و آنان نيز او را دستگير كرده ، به سزاى عملش رساندند .۱
۳۵ . همسر و مادر شهيد
اين زن فداكار ، پس از آن كه شوهرش در ركاب امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد ، فرزند جوانش را به ميدان فرستاد . بخشى از نقل خوارزمى ، چنين است :
پس از او ( عمرو بن جُناده ) ، جوانى بيرون آمد. پدر او در نبرد ، شهيد شده بود ؛ ولى مادرش نزدش بود. مادر به او گفت: فرزند عزيزم ! به ميدان برو و پيشِ روى فرزند پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله بجنگ تا كشته شوى .
او گفت: چنين مى‏كنم !
حسين عليه السلام فرمود: «اين ، جوانى است كه پدرش شهيد شده است . شايد مادرش از به ميدان آمدنش [ براى نبرد ] ، خشنود نباشد» .
آن جوان گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! مادرم به من فرمان داده است [كه به ميدان بيايم‏] … .
در ادامه نقل هم آمده كه چون سر پسرش را به سوى او افكندند ، آن را به سوى دشمن افكند و سپس خود نيز عمودى در دست گرفت و به دشمن حمله نمود . خوارزمى در آخر ، آورده است:
حسين عليه السلام فرمان داد تا او را [ از ميدانْ ] باز گردانند و آن گاه برايش دعا كرد ۲ .
۳۶ . هند ، همسر يزيد
وى از جمله افرادى بود كه يزيد را به خاطر كشتن امام عليه السلام ، توبيخ نمود .3


1.ر . ك : ج ۲ ص ۷۳۸ (بخش هفتم / فصل ششم / خولى بن يزيد).
2.مقتل الحسين عليه السلام، خوارزمى : ج ۲ ص ۲۱ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۷۹ (بخش پنجم / فصل سوم / جوانى كه پدرش شهيد شده بود) .
3.ر . ك : ج ۲ ص ۵۷۷ (بخش ششم / فصل هفتم / احتجاج زنان يزيد با او).




-    این مطالب  از کتاب «شهادت نامه امام حسین(ع) »،نوشته محمد محمدی ری شهری، ج1 ، ص 104-120 گرفته شده است .

 نظر دهید »

نقش زنان در حادثه کربلا (دهه شصت هجری)(4)

10 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

. فاطمه دختر امام حسين عليه السلام‏
وى دختر بزرگ امام حسين عليه السلام و همسر حسن مثنّى (فرزند امام مجتبى عليه السلام) است . امام حسين عليه السلام
در باره او فرموده :
او بيش از دختر ديگرم به مادرم فاطمه دختر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شبيه است ۱ .
همسرش در كربلا، مجروح در ميان شهدا افتاده بود و پس از پايان نبرد معلوم شد كه زنده است ؛ زيرا بستگان او در لشكر عمر سعد ، مانع كشتن او شده بودند. فاطمه به عنوان اسير به كوفه و شام رفت . او روايتگر برخى حوادث مربوط به خيمه‏ها و مجلس يزيد است . خطبه‏اى در كوفه به او منسوب است .۲
۱۲ . فاطمه دختر امام على عليه السلام‏
وى كه «فاطمه صغرا» نيز ناميده شده ، به همراه همسر شهيدش ابو سعيد بن عقيل در كربلا حضور داشت و سپس به سفر اسارت رفت. وى از راويان حوادث كربلاست.۳
۱۳ . اسماء ، همسر مختار
تاريخ اليعقوبى ، سرنوشت او را چنين نقل مى‏كند :
مصعب بن زبير ، اسماء دختر نعمان بن بشير (همسر مختار) را دستگير كرد و به او گفت: نظرت در باره مختار چيست؟ او گفت: به نظر من ، او انسانى باتقوا ، پاك و روزه‏دار بود. مصعب گفت: اى دشمن خدا! تو از كسانى هستى كه مختار را از عيب ، مُبرّا مى‏دانى؟! سپس دستور قتل وى را داد و گردن او را زدند . او اوّلين زنى بود كه با زجر ، گردنش زده شد۴ .
۱۴ . اسماء ، همسر وليد بن عُتبه‏
بر اساس نقل الطبقات ابن سعد ، در جلسه‏اى كه شوهر اسماء - كه والى مدينه بود - از امام حسين عليه السلام خواست كه با يزيد بيعت كند ، مشاجره‏اى بين امام عليه السلام و والى مدينه در گرفت . هنگامى كه وليد به خانه رفت ، همسرش او را به سبب اين كه به امام حسين عليه السلام بد گفته بود ، سرزنش و توبيخ كرد .۵

1.ر . ك : ص ۱۵۷ ح ۲۴ .
2.ر . ك : ص ۱۵۶ (بخش دوم / فصل ششم / فاطمه) .
3.ر . ك : ج ۲ ص ۴۹۵ (بخش ششم / فصل ششم / اسيران زن بنى هاشم / فاطمه دختر امام على عليه السلام) وص ۵۷۵ (فصل هفتم / خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در زندان يزيد) و ص ۵۹۱ (فصل هشتم / آماده شدن خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله براى بازگشت به مدينه).
4.تاريخ اليعقوبى : ج ۲ ص ۲۶۴.
5.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ج ۱ ص ۴۴۲ ، تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۱۴ ، تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۲۰۶ ، بغية الطلب فى تاريخ حلب : ج ۶ ص ۲۶۰۷ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۱ ص ۲۶۸ (بخش چهارم / فصل يكم / رخدادهاى ميان امام عليه السلام و وليد براى بيعت گرفتن).


۱۵ . امّ عبد اللَّه ، همسر مالك بن نُسَير
مالك بن نُسَير ، از حمله كنندگان به امام عليه السلام بود . او پس از ضربه زدن به سر امام عليه السلام ، كلاه امام را غارت كرد و آن را به خانه برد . همسرش به شدّت ، از تحفه‏اى كه او به منزل برده بود ، ابراز انزجار كرد .۱
۱۶ . امّ وَهْب ، همسر عبد اللَّه بن عُمَير كلبى‏
تنها زن شهيد در كربلا، اوست . هنگامى كه همسر شجاعش قصد خود را براى پيوستن به لشكر امام عليه السلام اعلام كرد ، وى ضمن تشويق شوهرش از وى خواست كه همراهش برود.۲ در تاريخ الطبرى ، ماجراى اين بانو در روز عاشورا ، چنين آورده شده است :
اُمّ وَهْب، همسر او نيز عمود خيمه‏اى را برداشت و به سوى شوهرش رفت و به او گفت: پدر و مادرم ، فدايت باد! براى پاكانِ نسل محمّد صلى اللَّه عليه و آله بجنگ . او نيز به سوى زنش آمد و وى را نزد زنان ، باز گردانْد ؛ امّا زن، به لباس او چسبيد و گفت : من ، تو را وا نمى‏نهم تا آن كه همراه تو جان بدهم . امام حسين عليه السلام ، او را ندا داد و فرمود: «براى خانواده شما ، پاداش نيكو باد ! خدا ، رحمتت كند ! به نزد زنان ، باز گرد و كنار آنان بنشين كه جنگ ، بر زنان ، واجب نيست» .
اُمّ وَهْب هم به سوى زنان ، باز گشت… . سپس از هر سو بر حسين عليه السلام و يارانش ، هجوم آوردند و [ عبد اللَّه ] كلبى ، كشته شد … . همسر كَلْبى به سوى شوهرش آمد و نزد او نشست و غبار را از او زُدود و گفت : بهشت ، گوارايت باد ! شمر بن ذى الجوشن ، به غلامش رستم گفت: با عمود خيمه ، بر سرش بكوب . او بر سرِ آن زن كوبيد و سرش شكست و سپس همان جا ، جان داد ۳ .
گفتنى است كه در الأمالى صدوق ، از امّ وهبى ديگر ، ماجرايى نقل شده كه شباهت‏ها و تفاوت‏هايى با نقل طبرى دارد . چنان كه برخى از محقّقان مطرح ساخته‏اند ، ممكن است اين دو در اصل ، يك نفر باشند۴ كه در اين صورت ، از نظر ما ، نقل طبرى رجحان دارد. بخشى از نقل الأمالى صدوق ، چنين است:


1.ر . ك : ص ۲۷۳ ح ۱۱۸۵.
2.ر . ك : ج ۲ ص ۸۸ (بخش پنجم / فصل سوم / عبد اللَّه بن عمير كلبى).
3.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۳۰ و ۴۳۸ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۹ ح ۹۶۰ .
4.ر . ك : قاموس الرجال: ج ۱۰ ص ۴۴۸ و ۴۵۰ و ۴۵۶، سخنان حسين بن على از مدينه تا كربلا، نجمى: ص ۱۹۵
.

وَهْب بن وَهْب ، به ميدان آمد. او و مادرش ، مسيحى بودند كه به دست امام حسين عليه السلام ، مسلمان شده و تا كربلا به دنبال او آمده بودند . وَهْب ، بر اسب ، سوار شد و عمود خيمه را به دست گرفت و جنگيد تا هفت يا هشت تن [ از سپاه دشمن ]را كُشت و سپس اسير شد.
او را نزد عمر بن سعد - كه خدا لعنتش كند - آوردند. فرمان داد تا گردنش را بزنند . او را گردن زدند و [ سرش را ] به سوى لشكر امام حسين عليه السلام انداختند. مادرش ، شمشير او را بر گرفت و به ميدان آمد . امام حسين عليه السلام به او فرمود : «اى امّ وَهْب ! بنشين كه خداوند ، جهاد را از دوشِ زنان ، برداشته است . تو و پسرت ، با جدّم محمّد صلى اللَّه عليه و آله ، در بهشت خواهيد بود…» ۱ .
در مقتل خوارزمى‏۲ نيز سرنوشت مادر وَهْب بن وَهْب نصرانى ، به مانند سرنوشتى كه طبرى براى اُمّ وَهْب همسر عبد اللَّه بن عُمَير تصوير كرده ، رقم مى‏خورد ؛ يعنى توسّط غلام شمر به شهادت مى‏رسد.۳
۱۷ . دختر عبد اللَّه بن عفيف‏
او هنگامى كه پدر پير و نابينا و مجاهدش ، عبد اللَّه بن عفيف ، ابن زياد را در مسجد كوفه ، به باد انتقاد گرفت و در پس آن ، مأموران عبيد اللَّه ، خانه‏اش را مورد هجوم قرار دادند، كمك‏كار پدرش شد . ابتدا پدر را از حمله مأموران آگاه ساخت و سپس شمشير آورد و به دست پدرش داد و از هر طرف كه نيروهاى دشمن حمله مى‏كردند ، پدرش را آگاه مى‏ساخت و تا شهادت پدرش در كنار او بود .۴
۱۸ . دُلْهُم ، همسر زُهَير
با تشويق اين زن، شوهرش زهير - كه سابقه خوبى در روابطش با اهل بيت عليهم السلام نداشت - ، به ملاقات امام حسين عليه السلام رفت و در ادامه از زمره ياران خاصّ امام و از شهيدان شاخص واقعه كربلا گرديد . بر اساس برخى نقل‏ها ، او هنگام وداع با شوهرش، از او خواست كه نزد جدّ حسين عليه السلام ، از او ياد كند .۵

1.الأمالى ، صدوق : ص ۲۲۵ ح ۲۳۹ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۱۱۵ ح ۹۸۳ .
2.مقتل الحسين عليه السلام، خوارزمى: ج ۲ ص ۱۲ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۱۱۷ ح ۹۸۶ .
3.ر . ك : ج ۲ ص ۱۱۴ (بخش پنجم / فصل سوم / وهب بن وهب) .
4.ر . ك : ج ۲ ص ۴۷۰ (بخش ششم / فصل ششم / ايستادگى عبد اللَّه بن عفيف در برابر ابن زياد و به شهادت رسيدنش).
5.ر . ك : ص ۶۳۷ (بخش چهارم / فصل هفتم / دعوت امام عليه السلام از زهير بن قَين براى يارى كردن او در منزل زرود)
.

۱۹ . ريّا ، دايه يزيد
اين زن ، در كهن‏سالى ، روايتگر برخى جنايت‏هاى يزيد است. در سير أعلام النبلاء ، به نقل از حمزة بن يزيد آمده است :
او (رَيّا) گفت : مردى بر يزيد ، وارد شد و گفت : بشارت بده كه خدا ، تو را بر حسين ، چيره كرد و سرش را آورده‏اند ! سپس سر را در تَشتى نهادند… . به او (رَيّا) گفتم : آيا يزيد با چوب‏دستى بر دندان‏هاى جلوى حسين كوبيد؟ گفت : آرى ، به خدا سوگند ۱ .
۲۰ . زنان خاندان يزيد و معاويه‏
اين زنان نيز عمل يزيد را تأييد نكردند و با خاندان امام حسين عليه السلام همدردى نمودند. از جمله در الأمالى صدوق آمده است :
زنان حسين عليه السلام را بر يزيد بن معاويه ، وارد كردند و زنان خاندان يزيد و دختران معاويه و خانواده‏اش صيحه زدند و فرياد كشيدند و نوحه سر دادند ۲ .
۲۱ . زنان اهل كوفه‏
در استقبال از اسيران اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، زنان كوفى به شدّت مى‏گريستند و ابراز احساسات مى‏نمودند. در بلاغات النساء آمده است :
حِذام يا حُذَيم اسدى گفت : سال ۶۱ [هجرى‏] ، سال شهادت حسين عليه السلام ، به كوفه وارد شدم . زنان كوفه را در آن زمان ديدم كه بر سر و صورت خود مى‏زنند و گريبان مى‏درند۳ .
در الملهوف آمده است :
مردم ، صدا به گريه و ناله و زارى بلند كردند و زنان ، موهاى خود را پريشان نمودند و خاك بر سرشان ريختند و ناخن به چهره كشيدند و گونه‏هاى خود را خراشيدند و ناله و فرياد كردند . مردان نيز گريستند و ريش خود را كَنْدند و هيچ روزى ، مرد و زن گريانى ، بيشتر از آن روز ، ديده نشد ۴ .


1.سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۳۱۹ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۰۳ (بخش ششم / فصل چهارم / دمشق) .
2.الأمالى ، صدوق : ص ۲۳۰ ح ۲۴۲ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۵۸۴ (بخش ششم / فصل هشتم / دادن اجازه عزادارى براى شهيدان).
3.بلاغات النساء : ص ۳۷ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۳۸ ح ۱۵۰۴ .
4.الملهوف : ص ۱۹۸ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۳۷ (بخش ششم / فصل ششم / چگونگى ورود خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به كوفه)


۲۲ . زنان اهل مدينه‏
هنگامى كه اسيران اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به دروازه شهر مدينه رسيدند ، زنان و مردان مدينه با حزن و گريه شديد به استقبال آنها رفتند و به آنها تسليت گفتند.
سيّد ابن طاووس از بشير نقل مى‏كند كه :
هيچ گاه به اندازه آن روز، مرد و زن گريان، و پس از رحلت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله ، روزى تلخ‏تر از آن روز ، براى مسلمانان نديدم‏۱ .
۲۳ . زنان روايتگرِ خبر شهادت امام حسين عليه السلام از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله‏
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر اساس اسرار غيبى، اخبار گوناگونى در باره شهادت امام حسين عليه السلام و حادثه كربلا ، به افرادى ارائه كرده است. زنانى كه اين اخبار را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيده و نقل كرده‏اند ، عبارت اند از: امّ سلمه ،۲ سلمى‏۳ همسر ابو رافع ،۴ زينب بنت جحش ،۵ صفيّه بنت عبد المطّلب‏۶ و عايشه دختر ابو بكر .۷
۲۴ . زنان منطقه كربلا
بر اساس نقل سيّد ابن طاوس، هنگامى كه اسراى اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در بازگشت از شام ، به كربلا آمدند ، چند روزى اقامه عزا كردند و از جمله كسانى كه با آنان همراهى كردند ، زنان منطقه كربلا بودند.۸

1.الملهوف : ص ۲۲۷ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۶۰۸ (بخش ششم / فصل هشتم /بازگشت خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به مدينه).
2.ر . ك : ص ۱۸۴ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به امّ سلمه از شهادت او) و ص ۱۸۷ (فصل دوم / پيشگويى در باره مكان شهادت او / سرزمين كربلا) وص ۱۹۲ (سرزمين عراق) وص ۱۹۳ (نشان داده شدن خاكى كه خون او در آن جا مى‏ريزد، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله).

3.در متون ، نام «اسماء بنت عميس» آمده است ؛ ولى همچنان كه در دانش‏نامه امام حسين عليه السلام (ج ۱ ص ۱۵۶) توضيح داده‏ايم ، اسماء در زمان صدور اين نقل‏ها به همراه شوهرش در حبشه بوده و در مدينه حضور نداشته و روايتگر اين نقل‏ها در حقيقت ، سلمى همسر ابو رافع است.
4.ر . ك : ص ۱۷۷ ح ۳۷ و ص ۱۷۸ ح ۳۸ وص ۲۰۲ ح ۹۰ .
5.ر . ك : ص ۱۸۶ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به زينب بنت جحش از شهادت او) وص ۱۹۹ ح ۸۳ .
6.ر . ك : ص ۱۷۶ (بخش سوم / فصل دوم / پيشگويى در باره شهادت او ، هنگام تولّدش).
7.ر . ك : ص ۱۸۵ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به عايشه از شهادت او) و ص ۱۹۰ ( پيشگويى در باره مكان شهادت او / سرزمين طف) وص ۱۹۲ (سرزمين بابل) وص ۱۹۳ (نشان داده شدن خاكى كه خون او در آن جا مى‏ريزد، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله) .
8.الملهوف : ص ۲۲۵ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۵۹۵ ح ۱۶


۲۵ . زنان همْدان، كَهلان، ربيعه و نَخَع‏
در مروج الذهب آمده است :
مردم كوفه (پس از مرگ يزيد) از اطاعت بنى اميّه به در رفتند و ابن زياد را از امارت خلع كردند و خواستند اميرى انتخاب كنند تا فرصت تأمّل در كار خويش داشته باشند. جمعى گفتند: «عمر بن سعد بن ابى وقّاص ، شايسته اين كار است» و چون خواستند او را به امارت بگذارند ، جمعى از زنان همدان و زنان كهلان و ربيعه و نخع آمدند و فريادزنان و گريه‏كنان وارد مسجد شدند و مصيبت حسين عليه السلام را ياد كردند و مى‏گفتند: «براى عمر بن سعد ، همين بس نبود كه حسين را كشت؟! اكنون مى‏خواهد در كوفه امير ما شود!؟» . مردم كوفه نيز بگريستند و از امارت عمر ، منصرف شدند. كسانى كه بيشتر از همه تلاش كردند ، زنان همدان بودند ؛ زيرا على عليه السلام به همدانيان علاقه داشت و آنها را بر ديگران ترجيح مى‏داد. همو مى‏فرمايد : اگر من دربان بهشت بودم ، به مردم همدان مى‏گفتم : «به سلامت وارد شويد!» و نيز مى‏فرمايد : «من هَمْدانيان را آماده كردم و آنها حِمْيَريان را آماده كردند»۱ .
۲۶ . زنى از اهل كوفه‏
در باره اين زن - كه نامش مشخّص نيست - ، چنين عملكردى در كوفه گزارش شده است :
زنى از كوفيان بر بالاى بام آمد و پرسيد : شما از كدام اسيران هستيد؟
گفتند : ما اسيرانِ خاندان محمّديم .
آن زن از بام ، پايين آمد و چادر و پيراهن و مقنعه جمع كرد و به آنان داد تا خود را بپوشانند ۲ .


1.مروج الذهب : ج ۳ ص ۹۳ .
2.الملهوف : ص ۱۹۰ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۳۹ ح ۱۵۰۶ و ۱۵۰۷ .

 نظر دهید »

نقش زنان در حادثه کربلا (دهه شصت هجری)(3)

10 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

ب - متون تاريخى مربوط به زنان‏
با توجّه به اين كه تقريباً تمام متون مربوط به زنان ، در شهادت‏نامه امام حسين عليه السلام به تفصيل وجود دارد، اكنون با اشاره و اِجمال ، به عملكرد اين بانوان مى‏پردازيم (ابتدا زنان منسوب به اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سپس ديگر زنان ، با ترتيب الفبايى) :
۱ . امّ البنين‏
فاطمه كِلابى ، مادر چهار شيرمرد از فرزندان امير مؤمنان عليه السلام، يعنى : عبّاس و سه برادر ديگرش و
مشهور به «اُمّ البنين» است . در مقاتل الطالبيّين آمده است :
امّ البنين - كه مادر چهار برادرِ كشته شده بود - به بقيع مى‏رفت و در آن جا، اندوهگين‏ترين و سوزناك‏ترين مرثيه‏سرايى‏ها را براى پسرانش انجام مى‏داد . مردم ، نزد او گِرد مى‏آمدند و به آن مرثيه‏ها گوش فرا مى‏دادند . مروان هم از جمله كسانى بود كه به بقيع مى‏آمد . او به مرثيه اُمّ البنين، گوش مى‏داد و مى‏گريست‏۱ .
۲ . امّ سلمه‏
امّ سلمه ، همسر بزرگوار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كه رابطه عاطفى عميقى با اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله داشت ، در قيام امام حسين عليه السلام ، رازدار قيام و شهادت ايشان بود . پيامبر صلى اللَّه عليه و آله قطعه‏اى از خاك كربلا را به وى داده بود و خبر داده بود كه هر گاه اين تربت تبديل به خون شد ، حسين شهيد شده است .۲
امّ سلمه قبل از حركت ، سخنانى با امام عليه السلام داشت‏۳ و روز عاشورا ، از طريق ديدن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در خواب و نيز خون شدن خاكى از كربلا كه در نزدش بود ، از شهادت امام عليه السلام آگاهى يافت . او از اوّلين به سوگ نشستگان براى سالار شهيدان است .۴
۳ . امّ كلثوم ، دختر امام على عليه السلام‏
در بسيارى از وقايع حماسه كربلا و پس از آن ، نام امّ كلثوم آمده است .۵ در باره اين كه امّ كلثومِ حاضر در واقعه كربلا، همان زينب عليها السلام است يا دختر ديگر امام على و فاطمه عليهما السلام، يا دختر امير مؤمنان از غير فاطمه عليها السلام ، نظر قاطعى نمى‏توان ابراز كرد.
۴ . رَباب ، همسر امام حسين عليه السلام‏
رباب ، همسر باوفاى امام حسين عليه السلام و مادر سكينه و عبد اللَّه بن الحسين (كودكى كه در آغوش امام عليه السلام به شهادت رسيد) است . علاقه امام به وى ، از شعرى كه براى او و سكينه سروده آشکار می شود:


1.مقاتل الطالبيّين : ص ۹۰ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۰۸ ح ۱۹۶۰ .
2.ر . ك : ص ۱۸۴ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به امّ سلمه از شهادت او).
3.ر . ك : ص ۵۲۹ ( بخش چهارم / فصل ششم: مخالفان رفتن امام عليه السلام به سمت عراق / امّ سلمه) .
4.ر . ك : ص ۱۹۳ (بخش سوم / فصل دوم / نشان داده شدن خاكى كه خون او در آن جا مى‏ريزد، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله) و ج ۲ ص ۳۲۱ ( بخش ششم / فصل دوم / رؤياى امّ سلمه) .
5.به عنوان نمونه ، ر . ك : تاريخ بلعمى : ج ۴ ص ۷۰۱ ؛ كامل بهايى : ص ۳۰۲ (با صرف نظر از اعتبار گزارش‏ها) . نيز ، ر. ك : همين شهادت‏نامه : ج ۱ ص ۷۸۱ (بخش پنجم / فصل يكم / حال زينب عليها السلام در شب عاشورا) و ج ۲ ص ۴۵۰ (بخش ششم / فصل ششم / سخنرانى امّ كلثوم در ميان كوفيان) و ص ۴۹۵ (اسيران زن بنى هاشم / امّ كلثوم، دختر امير مؤمنان) و ص ۵۱۵ (فصل هفتم / ورود خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به دمشق)
.


لَعَمرُكَ إنَّني لَاُحِبُّ داراًتُضَيِّفُها سُكَينَةُ وَ الرَّبابُ‏اُحِبُّهُما وَ أبذُلُ بَعدُ مالي‏وَ لَيس لِلائِمي فيها عِتابُ‏به جانت سوگند ، من خانه‏اى را دوست دارم‏كه سَكينه و رَباب ، در آن ، پذيرايى كنند .من آن دو را دوست دارم و دارايى‏ام را [براى آنها] مى‏دهم‏و سرزنشگرم را ياراى سرزنش نيست .
رباب را زنى زيبا ، خردمند ، بافضيلت و شاعر گفته‏اند و او كه شاهد شهادت شوهر، فرزند و ديگر نزديكان خويش بود ، تنها يك سال پس از واقعه عاشورا زنده بود و در اين مدّت ، زير هيچ سايه‏اى نرفت و برخى گفته‏اند كه در اين مدّت ، بر سرِ مزار امام عليه السلام به سوگ نشست . در نقلى آمده كه در جواب خواستگارانش گفت : نمى‏خواهم پس از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله ، پدرشوهرى برگزينم .۱
خانه وى توسّط فرماندار يزيد در مدينه تخريب شد . رَباب ، مرثيه‏هاى جان‏گدازى در رثاى امام حسين عليه السلام سروده است ، از جمله :
آن كه نورى پرتوافشان بوده است‏اكنون ، كشته دفن‏ناشده كربلاست .نواده پيامبر ! خدا تو را از سوى ما جزاى نيكو دهد![تو] از زيان وزن اعمال [در قيامت‏] ، دور گشته‏اى .تو براى من كوهى سخت بودى كه به آن ، پناه مى‏بردم‏و تو با رحمت و ديندارى ، با ما مصاحبت مى‏كردى . [ پس از تو ] چه كسى براى يتيمان باشد و چه كسى براى درخواست كنندگان؟و چه كسى نياز را برطرف كند و مسكينان ، به چه كسى پناه برند؟به خدا سوگند ، پس از تو با هيچ كس ديگرى ازدواج نخواهم كردتا آن كه ميان شن و گِل ، مدفون و ناپيدا شوم .۲
۵ . رُقَيّه دختر امام حسين عليه السلام‏
در باره وى ، مقاله عالمانه‏ اى در همين شهادت‏ نامه آمده است .۳


1.براى ديدن اين گزارش‏ها ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۷۹۶ (بخش هشتم / فصل يكم / مرثيه سرايى رباب) .
2.ر . ك : ص ۱۴۶ (بخش دوم / فصل پنجم / رباب) و ج ۲ ص ۴۹۲ (بخش ششم / فصل ششم / اسيران زن بنى هاشم / رباب ، همسر امام حسين عليه السلام) .
3.ر . ك : ص ۱۶۱ (پژوهشى در باره انتساب رقيّه به امام حسين عليه السلام)


۶ . زنان بنى عقيل‏
دختران عقيل - كه شهيدان گران‏قدرى از بنى عقيل را در كوفه و كربلا تقديم كرده بودند - ، مرثيه تكان دهنده‏اى هنگام بازگشت اسيران اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به مدينه داشتند. در الإرشاد مفيد ، آمده است :
اُمّ لقمان، دختر عقيل بن ابى طالب، وقتى خبر شهادت امام حسين عليه السلام را شنيد، ماتم‏زده بيرون آمد و خواهرانش: اُمّ هانى، اسماء، رَمْله و زينب، دختران عقيل بن ابى طالب - كه رحمت خدا بر آنان باد - با او بودند . او براى كشتگان طَف مى‏گريست و مى‏گفت:
به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله چه خواهيد گفت ، اگر از شما بپرسد :«شما - اى واپسينْ امّت - ، چه كرديدبا نسل من و خانواده‏ام ، پس از از دست دادن من‏كه برخى از آنها اسيرند و برخى در خون غلتيدند؟من برايتان خيرخواهى كردم و اين، پاداش من نبودكه با خويشانم، پس از من ، بدرفتارى كنيد» !۱
۷ . زنان بنى هاشم‏
زنان بنى هاشم ، سال‏ها بر فاجعه كربلا گريستند و نقش مهمّى در پاسداشت ياد و راه شهيدان و محكوميت جنايتكاران اين حادثه داشتند . در كامل الزيارات آمده است كه امام صادق فرمود :
هيچ يك از زنان ما خضاب نكرد و روغنى استفاده ننمود و سُرمه نكشيد و شانه نزد ، تا اين كه سرِ عبيد اللَّه بن زياد را برايمان آوردند . ما پس از آن نيز همواره گريان بوديم ۲ .
در المحاسن نيز به نقل از عمر بن على بن الحسين عليه السلام مى‏گويد :
وقتى حسين بن على عليه السلام كشته شد، زنان بنى هاشم ، لباس سياه و خشن بر تن كردند و از هيچ گرمى و سردى‏اى ، شِكوه نمى‏كردند . در [موقع‏] سوگوارى آنان ، على بن الحسين (زين العابدين عليه السلام) غذا تهيّه مى‏كرد.3

1.الإرشاد : ج ۲ ص ۱۲۴ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۰۵ ح ۱۹۵۷ و ص ۸۰۸ ح ۱۹۵۸.
2.كامل الزيارات : ص ۱۶۷ ح ۲۱۹ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۰۹ ح ۱۹۶۳ .
3.المحاسن : ج ۲ ص ۱۹۵ ح ۱۵۶۴ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۱۰ ح ۱۹۶۹ .


۸ . زينب كبرا عليها السلام‏
زينب عليها السلام از آغاز قيام امام حسين عليه السلام ، همراه برادر شد و در تمام دوران قيام ، همدل و همراه و رازدار او بود . گفتگوهاى او با امام عليه السلام در شب عاشورا ، حضورش در كنار بدن على اكبر عليه السلام و
سيّد الشهدا در روز عاشورا ، رثاى جانسوز او در كنار قامت خونين برادر و خطاب او با پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله در روز يازدهم محرّم ، از صفحات زرّين و جاودانه زندگانى سرشار از جلالت ، شكيبايى و والايىِ اوست .
او پس از حادثه عاشورا ، شكوهمند و استوار ، سرپرستى قافله اسيران را به عهده گرفت و با شجاعت و صلابت و درايت، كار را به پايان برد.۱
۹ . سكينه دختر امام حسين عليه السلام‏
وى در كربلا ، حدود نُه سال داشت و نوعروس بود و شوهرش عبد اللَّه بن الحسن عليه السلام در كربلا به شهادت رسيد. امام حسين عليه السلام به شدّت به وى علاقه داشت . اين علاقه در شعرى از امام عليه السلام بيان شده است .۲ وى در زمره اسيران ، به كوفه و شام و سپس به مدينه رفت و در آن جا زيست . او در سفر اسارت ، نقشى مؤثّر داشت و اين جمله او خطاب به يزيد : «اى يزيد ! آيا دختران پيامبر خدا ، بايد اسير باشند؟! » مجلس يزيد را دگرگون ساخت .
سكينه را زنى خوش‏خو ، ظريف ، زيبا ، عفيف ، اهل شعر و ادب و از راويان حديث شمرده‏اند . بزرگان قريش و بزرگان شعر و ادب در مجلس وى حاضر مى‏شدند .۳
۱۰ . فاطمه دختر امام حسن عليه السلام‏
وى همسر امام زين العابدين عليه السلام و مادر امام باقر عليه السلام و مادربزرگِ ساير امامانِ اهل بيت عليهم السلام است . در باره او از امام صادق عليه السلام روايت شده كه :
چنان شخصيت راستگو و درست‏كردارى بود كه در ميان خاندان حسن عليه السلام ، زنى چون او ديده نشده است ۴ .
وى از جمله راهيان سفر سخت اسارت است.۵

1.ر . ك : ج ۲ ص ۴۹۲ (بخش ششم / فصل ششم / اسيران زن بنى هاشم / زينب كبرا عليها السلام دختر امير مؤمنان).
2.ر . ك : ص ۱۰۸ (فصل پنجم : نقش زنان در حادثه كربلا / رباب ، همسر امام حسين عليه السلام) .

3.ر . ك : ص ۱۵۸ (بخش دوم / فصل ششم / سكينه).
4.الكافى : ج ۱ ص ۴۶۹ ح ۱ .
5.ر . ك : ج ۲ ص ۴۹۶ (بخش ششم / فصل ششم / اسيران زن بنى هاشم / فاطمه دختر امام حسن عليه السلام).

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15

موضوعات

  • همه
  • سخن اهل دل
  • حکیمانه
  • ضیافت
  • عاشقانه با یار
  • پژوهشکده
  • مناسبت
  • دلنوشته
  • در محضر صحیفه سجادیه
  • واجب فراموش شده
  • شاعرانه
  • تغذیه
  • معرفی کتاب
  • شهر من آران
  • ستیا- بانوی نجیب و بلند مرتبه
  • خنده حلال

محتواها

  • درد دلی با خدا
  • همدلی مون را زیباتر کنیم
  • عید فطر از چه کسی است؟
  • شب قدر و شهدا
  • دعوت از دوستان طلبه ام برای بازدید وبلاگ اختصاصی نماز
  • شهدا می بینند
  • یا صاحب الزمان ادرکنی
  • مناجات دکتر چمران
  • گذر احادیث معصومین از کوچه های مَثَل(3)
  • آثار منفی تغذیه بر اخلاق (2)
  • نقشه کفار برای بردگی مسلمانان
  • عشق به رهبری در حضور مردم در راهپیمایی 22بهمن 93
  • زبان خوش
  • آثار منفی تغذیه بر اخلاق (1)
  • شیطان در نگاه امام سجاد(ع)
  • رزق و روزی در نگاه امام سجاد(ع)
  • گذر احادیث معصومین از کوچه های مَثَل(2)
  • فایده های باطنی کم خوری
  • روایاتی درباب زیارت فاطمه معصومه سلام الله علیها بنت موسی بن جعفر علیهما السلام
  • پیامک های وفات حضرت معصومه (س)

تدبر در قرآن

آیه قرآن

ذکر ایام هفته

ابزار

حدیث موضوعی

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

کریمه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات
  • تماس

اوقات شرعی

اوقات شرعی

جستجو

وصیتنامه شهدا

وصیت شهدا

آمار بازدید

آمارگیر وبلاگ

آمار

  • امروز: 30
  • دیروز: 13
  • 7 روز قبل: 134
  • 1 ماه قبل: 644
  • کل بازدیدها: 50126

بالا برنده صفحه


ابزار پرش به بالا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • زفاک
  • رهگذر
  • عدالتی

کاربران تصادفی

جستجو

  • بانوی آفتاب
  • تماس