آن شب جه شبی بود...
11 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی
اى خون اصيلت به شتك ها زغديران افشانده شرف ها به بلنداى دليران!…
اى جوهر سردارىِ سرهاى بُريده! وى اصل نميرندگىِ نسل نميران!
خرگاه تو مى سوخت در انديشه تاريخ هر بار كه آتش زده شد بيشه شيران
آن شب ، چه شبى بود كه ديدند كواكب نظم تو پراكنده و اردوى تو ، ويران
و آن روز كه با بيرقى از يك سرِ بى تن تا شام شدى قافله سالارِ اسيران
تا باغ شقايق ، بشوند و بشكوفند بايد كه ز خون تو بنوشند كويران
تا اندكى از حقّ سخن را بگزارند بايد كه به خونت بنگارند دبيران…
دانش نامه شعر عاشورایی ،ج2،ص1421