کریمه

بانوی آفتاب

کریمه

  • خانه 
  • ورود 

نقشه کفار برای بردگی مسلمانان

24 بهمن 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

حضرت آیت الله بهجت(ره):

خدا می داند که چطور کفار می نشینند و برای ذلت و بردگی ممالک اسلامی نقشه می کشند!

چقدر باید در فکر حضرت غائب (عجل) باشیم و برای تعجیل در امر فرجش دعا کنیم؟

بطور یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت مؤثر است.

دعای با حزن و اندوه قلبی از مردم واقع نمی شود، اگر می شد قطعاً وضع این طور نبود.

 

دفتر نشر آثار آیت الله بهجت(ره)

 1 نظر

مظهر صفت خاصه

18 دی 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

حضرت آیت الله بهجت(ره):

پیغمبر اکرم (ص) مظهر صفت خاصه رحمت حضرت حق و آیینه دار جمال حق است که نور رحمت در او به ظهور پیوسته و از او به دیگران می تابد. نظیر آیینه ای که نور آفتاب در آن تابش نماید و از آن به دیگری منعکس شود، که در حقیقت روشنی آفتاب است، نه آیینه

مرکز نشر آثار: bahjat.ir

 نظر دهید »

اگر می خواهید با او باشید ...

12 دی 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

رهنمودهای آیت الله العظمی وحید خراسانی

درباب توسل به وجود مقدس امام زمان (عج)

خدا را شکر کنید بر  این نعمت عظمی و موهبت کبری که در زمان غیبت آن حضرت از قائلین به امامت او  و از منتظرین ظهور او هستید که سید الساجدین و زین العابدین (ع) به ابی خالد کابلی فرمود: یا اباخالد ! اهل زمان غیبت او که قائلند به امامت او و منتظر ظهور اویند ، افضل اهل هر زمانی هستند، چون خدا به آن ها عقل و فهم و معرفتی داده که غیبت نزد آن ها به منزله ی مشاهده است، و آن ها را در آن زمان به منزله ی کسی قرار داده که با شمشیر بین دو دست رسول خدا(ص) جهاد کنند، و آن ها هستند که به حق مخلص اند ، و به صدق شیعه ما هستند، و در سرّ و علن داعیان به دین خدایند.
رسول خدا (ص) به نقل از جابر بن عبدالله انصاری در وصف آنان فرموده که آن ها را خدا در کتاب خود وصف نموده : الذین یومنون بالغیب ، و فرموده: اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون.

اگر می خواهید با او باشید

که با آن حضرت بودن منتهی الامال جمیع اولیاء خدا است،

هر روز آن چه میسراست قرآن بخوانید،

و آن هایی که نمی توانند،سوره ی قل هو الله احد را در هر حال بخوانند، و جمع بین این دو ،نور علی نور است، و به مقتضای روایت معتبره هرکس این کارش باشد ، با اوست و با او بودن با خدا و جمیع انبیاء و اوصیاء بودن است.
اگر کسی هر روز عزیزترین گوهر که کلام خداست، به آن حضرت هدیه کند، هر جمعه که صحیفه ی اعمال به نظر آن حضرت می رسد ، کرم او که مظهر جود خداست، با او چه می کند؟!

اللهم بحق فاطمه و أبیها و بعلها و بنیها لا تفرق بیننا و بینه أبدا

افق پارسایی، ش 6- مهر 93

 11 نظر

آیت الله بهجت (ره) : پیاده روی اربعین نشانه عشق به ثارالله است

19 آذر 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

با اینکه زیارت سید‌الشهدا(ع) در اکثر برهه‌های تاریخی به سختی انجام می‌شد و جان زائران در خطر بود، اما با این وجود عاشقانه خطرات را به جان می‌خریدند و به پابوسی امام حسین(ع) در روز اربعین نائل می‌شدند.
در برخی از روایات تاریخی بیان شده است که زیارت کربلا با پای پیاده در زمان «شیخ انصاری»(متوفی سال ۱۲۸۱ قمری) رسم شد،‌ اما در برهه‌ای از زمان به ورطه فراموشی سپرده می‌شود که در نهایت توسط شیخ میرزا حسین نوری دوباره احیا شد. این عالم بزرگوار اولین بار در عید قربان به پیاده‌روی از نجف تا کربلا اقدام کرد که ۳ روز در راه بود و حدود ۳۰ نفر از دوستان و اطرافیانش وی را همراهی کردند. محدث نوری از آن پس تصمیم گرفت هر سال این کار را تکرار کند، وی آخرین بار در سال ۱۳۱۹ ه. با پای پیاده به زیارت حرم أباعبدالله(ع) رفت.

ادامه مطلب: نظرات علمای عظام  را هم حتما بخوانید…

صفحات: 1· 2

 4 نظر

زنگ خطر

18 آذر 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

 

 نظر دهید »

آیت الله افتخارالاسلام دربندی آرانی(2)

17 آذر 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

درایت افتخار الاسلام به حدی بود که فرداها را پیش بینی می کرد.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

هر کس می خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند...

14 آذر 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

خون حسين(ع) و اصحابش كهكشاني است كه بر آسمان دنيا، راه قبله را مي‌نماياند… اگر نبود خون حسين، جوشيدن سرد مي‌شد و ديگر در آفاق جاودانه شب، نشاني از نور باقي نمي‌ماند… حسين سرچشمه خورشيد است… و بدان كه سينه تو نيز آسمان لايتناهي است با قلبي كه در آن خورشيد مي‌جوشد، و گوش كن كه چه خوش ترنْمي ‌دارد در تپيدن: «حسين، حسين، حسين…» آن شراب طهور كه شنيده‌اي بهشتيان را مي‌خورانند، ميكده‌اش كربلاست و خراباتيانش اين مستان‌اند، كه اين چنين بي‌سر و دست و پا افتاده‌اند… آن شراب طهور را كه شنيده‌اي تنها به تشنگان راز مي‌نوشانند. ساقي‌اش حسين است: حسين از دست يار مي‌نوشد و ما از دست حسين. عالم همه در طواف عشق است و دايره‌دار اين طواف، حسين است: اينجا در كربلا، در سرچشمه جاذبه‌اي كه عالم را بر محور عشق نظام داده است. شيطان اكنون درگير و دار آخرين نبرد خويش با سپاه عشق است و امروز در كربلاست كه شمشير شيطان از خون شكست مي‌خورد: از خون عاشق، خون شهيد.
ما همه افق‌هاي معنوي انسانيت را در شهدا تجربه كرده‌ايم. ما ايثار را ديديم كه چگونه تمثّل مي‌يابد، عشق را هم، اميد را هم شجاعت را هم و… همه آنچه را كه ديگران جز در مقام لفظ نشنيده‌اند، ما به چشم ديديم… آنچه را كه عرفاي دلسوخته حتي بر سر دار نيافتند، ما در شب‌هاي عمليات آزموديم. ما عرش را ديديم، پندار ما اين است كه ما مانده‌ايم و شهدا رفته‌اند، اما حقيقت آن است كه زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده‌اند… تو بگو كيست كه زنده‌تر است. شهيد سيد عبدالرضا موسوي يا من و تو؟ كيست كه زنده‌تر است؟ تو بگو كه آيا اين تصاوير واقعي‌ترند يا روزهايي كه من و تو واماندگان از قافله عشق يكي پس از ديگري مي‌گذرانيم؟
زندگي زيباست، اما شهادت از آن زيباتر است. سلامت تن زيباست، اما پرندة عشق تن را قفسي مي‌بيند كه در باغ نهاده باشند… راز خون را جز شهدا در نمي‌يابند. گردش خون در رگ‌هاي زندگي شيرين است، اما ريختن آن در پاي محبوب، شيرين‌تر است و نگو شيرين‌تر، بگو بسيار شيرين‌تر است. راز خون در آنجاست كه همه حيات به خون وابسته است.
شهادت جانماية انقلاب اسلامي است و قوام و حيات نهضت ما در خون شهيد است. رمز آنكه سيدالشهدا(ع) را خون خدا مي‌خوانند، در همين جاست…
اينها فرزندان قرن پانزدهم هجري قمري هستند؛ هم آنان كه كرة زمين قرن‌هاست انتظار آنان را مي‌كشد تا بر خاك مبتلاي اين سياره قدم گذارند و عصر ظلمت و بي‌خبري جاهليت ثاني را به پايان برسانند.
عصر بعثت ديگرباره انسان آغاز شده است و اينان، اين رزمندگان، مناديان انسان تازه‌اي هستند كه متولد خواهد شد: انساني كه خداوند توبه‌اش را پذيرفته و بار ديگر او را برگزيده است… بگذار آمريكا با مانورهاي «ستاره دريايي» و «جنگ ستاره‌ها» خوش باشد؛ دريا، دل مطمئن اين بچه‌هاست و ستاره‌ها نور از ايمان اين بچه مسجدي‌ها مي‌گيرند.
صحراي كربلا به وسعت تاريخ است و كار به يك «ياليتني كنت معكم» ختم نمي‌شود. اگر مرد ميدان صداقتي، نيك در خويش بنگر كه تو را نيز با مرگ انسي اين‌گونه است يا خير!… آنان را كه از مرگ مي‌ترسند از كربلا مي‌رانند… و مگر نه آنكه گردن‌ها را باريك آفريده‌اند تا در مقتل كربلاي عشق آسان‌تر بريده شوند؟ و مگر نه آنكه از پسر آدم عهدي ازلي ستانده‌اند كه حسين را از سر خويش بيشتر دوست داشته باشند؟
هر كس مي‌خواهد ما را بشناسد داستان كربلا را بخواند. اگر چه خواندن داستان را سودي نيست، اگر دل كربلايي نباشد. از باب استعاره نيست اگر عاشورا را قلب تاريخ گفته‌اند. زمان هر سال در محرم تجديد مي‌شود و حيات انسان هر بار در سيدالشهدا(ع) حُب حسين(ع) سرّالاسرار شهداست.
فاين تذهبون؟ اگر صراط مستقيم مي‌جويي بيا، از اين مستقيم‌تر راهي وجود ندارد: حُبّ حسين(ع). آري كربلا از زمان و مكان بيرون است و اگر تو مي‌خواهي كه به كربلا برسي، بايد از خود و بستگي‌هايت از سنگيني‌ها و ماندن‌ها گذر كني… از عاشوراي سال 61 هجري قمري، ديگر زمان از عاشورا نگذشته است و همة روزها عاشوراست. زمان بر امتحان من و تو مي‌گردد تا ببيند كه چون صداي هَل مِن ناصرِ امام عشق برخيزد، چه مي‌كنيم؟… شريان قيام ما نيز به قلب عاشورا مي‌رسد و اين چنين ما هرگز از جنگ خسته نخواهيم شد… آماده باشيد كه وقت رفتن است. هر شهيد كربلايي دارد… و كربلا را تو مپندار كه شهري است ميان شهرها و نامي است در ميان نام‌ها، نه! كربلا حرم حق است و هيچ كس را جز ياران امام حسين(ع) راهي به سوي حقيقتي نيست… هر شهيد كربلايي دارد…

و براي ما كربلا پيش از آنكه يك شهر باشد يك افق است. يك منظر معنوي است كه آن را به تعداد شهدايمان فتح كرده‌ايم، نه يك بار، نه دوبار، به تعداد شهدايمان…

هر شهيد كربلايي دارد كه خاك آن كربلا تشنة خون اوست و زمان، انتظار مي‌كشد تا پاي آن شهيد بدان كربلا رسد و آنگاه… خون شهيد جاذبة خاك را خواهد شكست و ظلمت را خواهد دريد و معبري از نور خواهد گشود و روحش را به آن سفري خواهد برد كه براي پيمودن آن هيچ راهي جز شهادت وجود ندارد… سر مبارك امام عشق بر بالاي ني، رمزي است بين خدا و عشاق… يعني اين است بهاي ديدار… .
شهيد سيد مرتضي آويني

 1 نظر

تقوا یعنی......

30 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

 

 5 نظر

آرزوی منتظر

29 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

 1 نظر

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت

28 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی


ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت
مانند مرده ای متحرک شدم بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت
می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت
دنیا که هیچ ، جرعه ی آبی که خورده ام
از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت
بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم
از خیر شعر گفتن ، حتی قلم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که : این جمعه هم گذشت
مولا ! شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت
حالا برای لحظه ای آرام می شوم
ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت

سید حمید رضا برقعی

 3 نظر

نظر شما چیست؟

26 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

 

 2 نظر

سبب غیبت امام زمان (عج) از زبان یک عالم

25 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

 نظر دهید »

ببخشید چند لحظه ....

25 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

این عادت هنوز در بین مردم ما جا نیفتاده که بروند کتابی را بخرند. بعد آن را بخوانند ، بعد به دوستشان یا به فرزندشان بدهند تا آنها هم بخوانند: این طوری نیست. ای بسا کتابی را می خرند بعد آن را کناری می گذارند ، یا مثلا کتابی را دوستی به دوستی هدیه می دهد ، او هم کناری می گذارد ؛ واقعا کتاب خواندن در مملکت ما جا نیفتاده است ؛ و این «درد بزرگی» است. ما از اهمیت و عظمت این درد غافلیم. در حالی که این همه مطلبی که از ذهنها، بر سر قلمها و بر روی کاغذها جاری می شود و با خرج زیادی چاپ می گردد، اگر بین همه مردم تقسیم بشود ، ببینید چقدر سطح فرهنگ جامعه بالا

می  رود و چه منافعی از این ناحیه عاید می شود.  بیایید شما هم به مجموعه های کارهای کم و بیش دارای تأثیری بپیوندید که حالا چند سالی است برای وادار کردن مردم به کتاب خواندن شروع شده است ؛ اینها را در تبلیغاتتان ، در اظهاراتتان بیان کنید. اصلاً کتاب بنویسید، مقاله بنویسید، قصه نوشته بشود کارهای هنری بشود تا مردم به خواندن کتاب وادار بشوند و کتاب جزو «لوازم زندگی » بشود.

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای دفتر نشر فرهنگ اسلام ،74/2/18

 1 نظر

میشه موهاتو بپوشونی

23 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

 

 

این مطالب را می توانید در این سایت بیابید

 2 نظر

لاف مدعی ظهور

23 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

 

این شعر را آقای بهجت(ره) زیر لب می خوند.

خدایا من چی بکم وقتی بهجت عارفان این رو میگه

 2 نظر

برای اضطرار آقامون قدمی برداریم

13 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

علامه امینی (ره) شب تاسوعا و عاشورا برای امام زمان (عج) صدقه کنار می گذاشتند می گفتند :

امشب قلب امام زمان در فشار است.


بیایید ما هم برای کم شدن اضطرار آقامون قدمی برداریم و برای ایشان صدقه بگذاریم .

 نظر دهید »

نقش زنان در حادثه کربلا (دهه شصت هجری)(4)

10 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

. فاطمه دختر امام حسين عليه السلام‏
وى دختر بزرگ امام حسين عليه السلام و همسر حسن مثنّى (فرزند امام مجتبى عليه السلام) است . امام حسين عليه السلام
در باره او فرموده :
او بيش از دختر ديگرم به مادرم فاطمه دختر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شبيه است ۱ .
همسرش در كربلا، مجروح در ميان شهدا افتاده بود و پس از پايان نبرد معلوم شد كه زنده است ؛ زيرا بستگان او در لشكر عمر سعد ، مانع كشتن او شده بودند. فاطمه به عنوان اسير به كوفه و شام رفت . او روايتگر برخى حوادث مربوط به خيمه‏ها و مجلس يزيد است . خطبه‏اى در كوفه به او منسوب است .۲
۱۲ . فاطمه دختر امام على عليه السلام‏
وى كه «فاطمه صغرا» نيز ناميده شده ، به همراه همسر شهيدش ابو سعيد بن عقيل در كربلا حضور داشت و سپس به سفر اسارت رفت. وى از راويان حوادث كربلاست.۳
۱۳ . اسماء ، همسر مختار
تاريخ اليعقوبى ، سرنوشت او را چنين نقل مى‏كند :
مصعب بن زبير ، اسماء دختر نعمان بن بشير (همسر مختار) را دستگير كرد و به او گفت: نظرت در باره مختار چيست؟ او گفت: به نظر من ، او انسانى باتقوا ، پاك و روزه‏دار بود. مصعب گفت: اى دشمن خدا! تو از كسانى هستى كه مختار را از عيب ، مُبرّا مى‏دانى؟! سپس دستور قتل وى را داد و گردن او را زدند . او اوّلين زنى بود كه با زجر ، گردنش زده شد۴ .
۱۴ . اسماء ، همسر وليد بن عُتبه‏
بر اساس نقل الطبقات ابن سعد ، در جلسه‏اى كه شوهر اسماء - كه والى مدينه بود - از امام حسين عليه السلام خواست كه با يزيد بيعت كند ، مشاجره‏اى بين امام عليه السلام و والى مدينه در گرفت . هنگامى كه وليد به خانه رفت ، همسرش او را به سبب اين كه به امام حسين عليه السلام بد گفته بود ، سرزنش و توبيخ كرد .۵

1.ر . ك : ص ۱۵۷ ح ۲۴ .
2.ر . ك : ص ۱۵۶ (بخش دوم / فصل ششم / فاطمه) .
3.ر . ك : ج ۲ ص ۴۹۵ (بخش ششم / فصل ششم / اسيران زن بنى هاشم / فاطمه دختر امام على عليه السلام) وص ۵۷۵ (فصل هفتم / خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در زندان يزيد) و ص ۵۹۱ (فصل هشتم / آماده شدن خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله براى بازگشت به مدينه).
4.تاريخ اليعقوبى : ج ۲ ص ۲۶۴.
5.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ج ۱ ص ۴۴۲ ، تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۱۴ ، تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۲۰۶ ، بغية الطلب فى تاريخ حلب : ج ۶ ص ۲۶۰۷ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۱ ص ۲۶۸ (بخش چهارم / فصل يكم / رخدادهاى ميان امام عليه السلام و وليد براى بيعت گرفتن).


۱۵ . امّ عبد اللَّه ، همسر مالك بن نُسَير
مالك بن نُسَير ، از حمله كنندگان به امام عليه السلام بود . او پس از ضربه زدن به سر امام عليه السلام ، كلاه امام را غارت كرد و آن را به خانه برد . همسرش به شدّت ، از تحفه‏اى كه او به منزل برده بود ، ابراز انزجار كرد .۱
۱۶ . امّ وَهْب ، همسر عبد اللَّه بن عُمَير كلبى‏
تنها زن شهيد در كربلا، اوست . هنگامى كه همسر شجاعش قصد خود را براى پيوستن به لشكر امام عليه السلام اعلام كرد ، وى ضمن تشويق شوهرش از وى خواست كه همراهش برود.۲ در تاريخ الطبرى ، ماجراى اين بانو در روز عاشورا ، چنين آورده شده است :
اُمّ وَهْب، همسر او نيز عمود خيمه‏اى را برداشت و به سوى شوهرش رفت و به او گفت: پدر و مادرم ، فدايت باد! براى پاكانِ نسل محمّد صلى اللَّه عليه و آله بجنگ . او نيز به سوى زنش آمد و وى را نزد زنان ، باز گردانْد ؛ امّا زن، به لباس او چسبيد و گفت : من ، تو را وا نمى‏نهم تا آن كه همراه تو جان بدهم . امام حسين عليه السلام ، او را ندا داد و فرمود: «براى خانواده شما ، پاداش نيكو باد ! خدا ، رحمتت كند ! به نزد زنان ، باز گرد و كنار آنان بنشين كه جنگ ، بر زنان ، واجب نيست» .
اُمّ وَهْب هم به سوى زنان ، باز گشت… . سپس از هر سو بر حسين عليه السلام و يارانش ، هجوم آوردند و [ عبد اللَّه ] كلبى ، كشته شد … . همسر كَلْبى به سوى شوهرش آمد و نزد او نشست و غبار را از او زُدود و گفت : بهشت ، گوارايت باد ! شمر بن ذى الجوشن ، به غلامش رستم گفت: با عمود خيمه ، بر سرش بكوب . او بر سرِ آن زن كوبيد و سرش شكست و سپس همان جا ، جان داد ۳ .
گفتنى است كه در الأمالى صدوق ، از امّ وهبى ديگر ، ماجرايى نقل شده كه شباهت‏ها و تفاوت‏هايى با نقل طبرى دارد . چنان كه برخى از محقّقان مطرح ساخته‏اند ، ممكن است اين دو در اصل ، يك نفر باشند۴ كه در اين صورت ، از نظر ما ، نقل طبرى رجحان دارد. بخشى از نقل الأمالى صدوق ، چنين است:


1.ر . ك : ص ۲۷۳ ح ۱۱۸۵.
2.ر . ك : ج ۲ ص ۸۸ (بخش پنجم / فصل سوم / عبد اللَّه بن عمير كلبى).
3.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۳۰ و ۴۳۸ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۸۹ ح ۹۶۰ .
4.ر . ك : قاموس الرجال: ج ۱۰ ص ۴۴۸ و ۴۵۰ و ۴۵۶، سخنان حسين بن على از مدينه تا كربلا، نجمى: ص ۱۹۵
.

وَهْب بن وَهْب ، به ميدان آمد. او و مادرش ، مسيحى بودند كه به دست امام حسين عليه السلام ، مسلمان شده و تا كربلا به دنبال او آمده بودند . وَهْب ، بر اسب ، سوار شد و عمود خيمه را به دست گرفت و جنگيد تا هفت يا هشت تن [ از سپاه دشمن ]را كُشت و سپس اسير شد.
او را نزد عمر بن سعد - كه خدا لعنتش كند - آوردند. فرمان داد تا گردنش را بزنند . او را گردن زدند و [ سرش را ] به سوى لشكر امام حسين عليه السلام انداختند. مادرش ، شمشير او را بر گرفت و به ميدان آمد . امام حسين عليه السلام به او فرمود : «اى امّ وَهْب ! بنشين كه خداوند ، جهاد را از دوشِ زنان ، برداشته است . تو و پسرت ، با جدّم محمّد صلى اللَّه عليه و آله ، در بهشت خواهيد بود…» ۱ .
در مقتل خوارزمى‏۲ نيز سرنوشت مادر وَهْب بن وَهْب نصرانى ، به مانند سرنوشتى كه طبرى براى اُمّ وَهْب همسر عبد اللَّه بن عُمَير تصوير كرده ، رقم مى‏خورد ؛ يعنى توسّط غلام شمر به شهادت مى‏رسد.۳
۱۷ . دختر عبد اللَّه بن عفيف‏
او هنگامى كه پدر پير و نابينا و مجاهدش ، عبد اللَّه بن عفيف ، ابن زياد را در مسجد كوفه ، به باد انتقاد گرفت و در پس آن ، مأموران عبيد اللَّه ، خانه‏اش را مورد هجوم قرار دادند، كمك‏كار پدرش شد . ابتدا پدر را از حمله مأموران آگاه ساخت و سپس شمشير آورد و به دست پدرش داد و از هر طرف كه نيروهاى دشمن حمله مى‏كردند ، پدرش را آگاه مى‏ساخت و تا شهادت پدرش در كنار او بود .۴
۱۸ . دُلْهُم ، همسر زُهَير
با تشويق اين زن، شوهرش زهير - كه سابقه خوبى در روابطش با اهل بيت عليهم السلام نداشت - ، به ملاقات امام حسين عليه السلام رفت و در ادامه از زمره ياران خاصّ امام و از شهيدان شاخص واقعه كربلا گرديد . بر اساس برخى نقل‏ها ، او هنگام وداع با شوهرش، از او خواست كه نزد جدّ حسين عليه السلام ، از او ياد كند .۵

1.الأمالى ، صدوق : ص ۲۲۵ ح ۲۳۹ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۱۱۵ ح ۹۸۳ .
2.مقتل الحسين عليه السلام، خوارزمى: ج ۲ ص ۱۲ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۱۱۷ ح ۹۸۶ .
3.ر . ك : ج ۲ ص ۱۱۴ (بخش پنجم / فصل سوم / وهب بن وهب) .
4.ر . ك : ج ۲ ص ۴۷۰ (بخش ششم / فصل ششم / ايستادگى عبد اللَّه بن عفيف در برابر ابن زياد و به شهادت رسيدنش).
5.ر . ك : ص ۶۳۷ (بخش چهارم / فصل هفتم / دعوت امام عليه السلام از زهير بن قَين براى يارى كردن او در منزل زرود)
.

۱۹ . ريّا ، دايه يزيد
اين زن ، در كهن‏سالى ، روايتگر برخى جنايت‏هاى يزيد است. در سير أعلام النبلاء ، به نقل از حمزة بن يزيد آمده است :
او (رَيّا) گفت : مردى بر يزيد ، وارد شد و گفت : بشارت بده كه خدا ، تو را بر حسين ، چيره كرد و سرش را آورده‏اند ! سپس سر را در تَشتى نهادند… . به او (رَيّا) گفتم : آيا يزيد با چوب‏دستى بر دندان‏هاى جلوى حسين كوبيد؟ گفت : آرى ، به خدا سوگند ۱ .
۲۰ . زنان خاندان يزيد و معاويه‏
اين زنان نيز عمل يزيد را تأييد نكردند و با خاندان امام حسين عليه السلام همدردى نمودند. از جمله در الأمالى صدوق آمده است :
زنان حسين عليه السلام را بر يزيد بن معاويه ، وارد كردند و زنان خاندان يزيد و دختران معاويه و خانواده‏اش صيحه زدند و فرياد كشيدند و نوحه سر دادند ۲ .
۲۱ . زنان اهل كوفه‏
در استقبال از اسيران اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، زنان كوفى به شدّت مى‏گريستند و ابراز احساسات مى‏نمودند. در بلاغات النساء آمده است :
حِذام يا حُذَيم اسدى گفت : سال ۶۱ [هجرى‏] ، سال شهادت حسين عليه السلام ، به كوفه وارد شدم . زنان كوفه را در آن زمان ديدم كه بر سر و صورت خود مى‏زنند و گريبان مى‏درند۳ .
در الملهوف آمده است :
مردم ، صدا به گريه و ناله و زارى بلند كردند و زنان ، موهاى خود را پريشان نمودند و خاك بر سرشان ريختند و ناخن به چهره كشيدند و گونه‏هاى خود را خراشيدند و ناله و فرياد كردند . مردان نيز گريستند و ريش خود را كَنْدند و هيچ روزى ، مرد و زن گريانى ، بيشتر از آن روز ، ديده نشد ۴ .


1.سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۳۱۹ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۰۳ (بخش ششم / فصل چهارم / دمشق) .
2.الأمالى ، صدوق : ص ۲۳۰ ح ۲۴۲ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۵۸۴ (بخش ششم / فصل هشتم / دادن اجازه عزادارى براى شهيدان).
3.بلاغات النساء : ص ۳۷ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۳۸ ح ۱۵۰۴ .
4.الملهوف : ص ۱۹۸ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۳۷ (بخش ششم / فصل ششم / چگونگى ورود خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به كوفه)


۲۲ . زنان اهل مدينه‏
هنگامى كه اسيران اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به دروازه شهر مدينه رسيدند ، زنان و مردان مدينه با حزن و گريه شديد به استقبال آنها رفتند و به آنها تسليت گفتند.
سيّد ابن طاووس از بشير نقل مى‏كند كه :
هيچ گاه به اندازه آن روز، مرد و زن گريان، و پس از رحلت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله ، روزى تلخ‏تر از آن روز ، براى مسلمانان نديدم‏۱ .
۲۳ . زنان روايتگرِ خبر شهادت امام حسين عليه السلام از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله‏
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر اساس اسرار غيبى، اخبار گوناگونى در باره شهادت امام حسين عليه السلام و حادثه كربلا ، به افرادى ارائه كرده است. زنانى كه اين اخبار را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيده و نقل كرده‏اند ، عبارت اند از: امّ سلمه ،۲ سلمى‏۳ همسر ابو رافع ،۴ زينب بنت جحش ،۵ صفيّه بنت عبد المطّلب‏۶ و عايشه دختر ابو بكر .۷
۲۴ . زنان منطقه كربلا
بر اساس نقل سيّد ابن طاوس، هنگامى كه اسراى اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در بازگشت از شام ، به كربلا آمدند ، چند روزى اقامه عزا كردند و از جمله كسانى كه با آنان همراهى كردند ، زنان منطقه كربلا بودند.۸

1.الملهوف : ص ۲۲۷ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۶۰۸ (بخش ششم / فصل هشتم /بازگشت خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به مدينه).
2.ر . ك : ص ۱۸۴ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به امّ سلمه از شهادت او) و ص ۱۸۷ (فصل دوم / پيشگويى در باره مكان شهادت او / سرزمين كربلا) وص ۱۹۲ (سرزمين عراق) وص ۱۹۳ (نشان داده شدن خاكى كه خون او در آن جا مى‏ريزد، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله).

3.در متون ، نام «اسماء بنت عميس» آمده است ؛ ولى همچنان كه در دانش‏نامه امام حسين عليه السلام (ج ۱ ص ۱۵۶) توضيح داده‏ايم ، اسماء در زمان صدور اين نقل‏ها به همراه شوهرش در حبشه بوده و در مدينه حضور نداشته و روايتگر اين نقل‏ها در حقيقت ، سلمى همسر ابو رافع است.
4.ر . ك : ص ۱۷۷ ح ۳۷ و ص ۱۷۸ ح ۳۸ وص ۲۰۲ ح ۹۰ .
5.ر . ك : ص ۱۸۶ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به زينب بنت جحش از شهادت او) وص ۱۹۹ ح ۸۳ .
6.ر . ك : ص ۱۷۶ (بخش سوم / فصل دوم / پيشگويى در باره شهادت او ، هنگام تولّدش).
7.ر . ك : ص ۱۸۵ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به عايشه از شهادت او) و ص ۱۹۰ ( پيشگويى در باره مكان شهادت او / سرزمين طف) وص ۱۹۲ (سرزمين بابل) وص ۱۹۳ (نشان داده شدن خاكى كه خون او در آن جا مى‏ريزد، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله) .
8.الملهوف : ص ۲۲۵ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۵۹۵ ح ۱۶


۲۵ . زنان همْدان، كَهلان، ربيعه و نَخَع‏
در مروج الذهب آمده است :
مردم كوفه (پس از مرگ يزيد) از اطاعت بنى اميّه به در رفتند و ابن زياد را از امارت خلع كردند و خواستند اميرى انتخاب كنند تا فرصت تأمّل در كار خويش داشته باشند. جمعى گفتند: «عمر بن سعد بن ابى وقّاص ، شايسته اين كار است» و چون خواستند او را به امارت بگذارند ، جمعى از زنان همدان و زنان كهلان و ربيعه و نخع آمدند و فريادزنان و گريه‏كنان وارد مسجد شدند و مصيبت حسين عليه السلام را ياد كردند و مى‏گفتند: «براى عمر بن سعد ، همين بس نبود كه حسين را كشت؟! اكنون مى‏خواهد در كوفه امير ما شود!؟» . مردم كوفه نيز بگريستند و از امارت عمر ، منصرف شدند. كسانى كه بيشتر از همه تلاش كردند ، زنان همدان بودند ؛ زيرا على عليه السلام به همدانيان علاقه داشت و آنها را بر ديگران ترجيح مى‏داد. همو مى‏فرمايد : اگر من دربان بهشت بودم ، به مردم همدان مى‏گفتم : «به سلامت وارد شويد!» و نيز مى‏فرمايد : «من هَمْدانيان را آماده كردم و آنها حِمْيَريان را آماده كردند»۱ .
۲۶ . زنى از اهل كوفه‏
در باره اين زن - كه نامش مشخّص نيست - ، چنين عملكردى در كوفه گزارش شده است :
زنى از كوفيان بر بالاى بام آمد و پرسيد : شما از كدام اسيران هستيد؟
گفتند : ما اسيرانِ خاندان محمّديم .
آن زن از بام ، پايين آمد و چادر و پيراهن و مقنعه جمع كرد و به آنان داد تا خود را بپوشانند ۲ .


1.مروج الذهب : ج ۳ ص ۹۳ .
2.الملهوف : ص ۱۹۰ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۳۹ ح ۱۵۰۶ و ۱۵۰۷ .

 نظر دهید »

شعری از غلامرضا سازگار

02 آبان 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی

 

 

به قلاده ی نفس گشتم اسیر
شدم زار و شرمنده و سر به زیر
تهی دستم و بی نوا و فقیر
مرا کس نخواند ذلیل و حقیر
مقامم بود بس بزرگ و خطیر
امیری حسین و نعم الامیر


حسین از کرم انتخابم کند
غلام غلامش خطابم کند
گدای در خود حسابم کند
بهشتم برد یا عذابم کند
به عشقش اسیرم اسیرم اسیر
امیری حسین و نعم الامیر


خیالش ز من دل ربائی کند
غمش در دلم خود نمائی کند
نوایش مرا نینوائی کند
بلایش مرا کربلائی کند
بدانند خلق از صغیر و کبیر
امیری حسین و نعم الامیر


منم عار او او بود یار من
ز لطف و کرامت خریدار من
نبودم که او بوده دلدار من
غمش شد انیس دل زار من
از آن دم که مادر مرا داده شیر
امیری حسین و نعم الامير


اگر چه گنهکار و آلوده ام
به خاک مزارش جبین سوده ام
دمی بی ولایش نیاسوده ام
گرفتار و دلداده اش بوده ام
از آندم که آب و گلم شد خمیر
امیری حسین و نعم الامیر


ز خون جگر پاک پاکم کنید
سپس عاشق سینه چاکم کنید
به تیغ محبت هلاکم کنید
به صحن اباالفضل خاکم کنید
که خاکم دهد بوی مشک و عبیر
امیری حسین و نعم الامیر

به زخم جبین پیمبر قسم
به رخسار خونین حیدر قسم
به محسن به زهرای اطهر قسم
به سبطین و عباس و اکبر قسم
به هفتاد و دو عاشق بی نظیر
امیری حسین و نعم الامیر


دریغا که شد خاک صحرا کفن
بر آن کشته ی پاره پاره بدن
تنش پاره پاره تر از پیرهن
سرش نوک نی با خدا هم سخن
نگاهش سر نی به طفلی صغیر
امیری حسین و نعم الامیر

به سردار بی لشکر کربلا
به سرهای لب تشنه از تن جدا
به قرآن زیر سم اسب ها
به خونی که شد خون بهایش خدا
به جسمی که پیچیده شد در حصیر
امیری حسین و نعم الامیر


به هر کوی و هر بزم و هر انجمن
سرم خاک پای حسین و حسن
پدر در دو گوشم سرود این سخن
که ای نازنین طفل دلبند من
حسینی بمان و حسینی بمیر
امیری حسین و نعم الامیر



 4 نظر

موضوعات

  • همه
  • سخن اهل دل
  • حکیمانه
  • ضیافت
  • عاشقانه با یار
  • پژوهشکده
  • مناسبت
  • دلنوشته
  • در محضر صحیفه سجادیه
  • واجب فراموش شده
  • شاعرانه
  • تغذیه
  • معرفی کتاب
  • شهر من آران
  • ستیا- بانوی نجیب و بلند مرتبه
  • خنده حلال

محتواها

  • درد دلی با خدا
  • همدلی مون را زیباتر کنیم
  • عید فطر از چه کسی است؟
  • شب قدر و شهدا
  • دعوت از دوستان طلبه ام برای بازدید وبلاگ اختصاصی نماز
  • شهدا می بینند
  • یا صاحب الزمان ادرکنی
  • مناجات دکتر چمران
  • گذر احادیث معصومین از کوچه های مَثَل(3)
  • آثار منفی تغذیه بر اخلاق (2)
  • نقشه کفار برای بردگی مسلمانان
  • عشق به رهبری در حضور مردم در راهپیمایی 22بهمن 93
  • زبان خوش
  • آثار منفی تغذیه بر اخلاق (1)
  • شیطان در نگاه امام سجاد(ع)
  • رزق و روزی در نگاه امام سجاد(ع)
  • گذر احادیث معصومین از کوچه های مَثَل(2)
  • فایده های باطنی کم خوری
  • روایاتی درباب زیارت فاطمه معصومه سلام الله علیها بنت موسی بن جعفر علیهما السلام
  • پیامک های وفات حضرت معصومه (س)

تدبر در قرآن

آیه قرآن

ذکر ایام هفته

ابزار

حدیث موضوعی

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

کریمه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات
  • تماس

اوقات شرعی

اوقات شرعی

جستجو

وصیتنامه شهدا

وصیت شهدا

آمار بازدید

آمارگیر وبلاگ

آمار

  • امروز: 53
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 65
  • 1 ماه قبل: 1470
  • کل بازدیدها: 52486

بالا برنده صفحه


ابزار پرش به بالا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • نویسنده محمدی
  • ریحانه مقدم

کاربران تصادفی

جستجو

  • بانوی آفتاب
  • تماس