آی حضرت باران !!
19 آذر 1393 توسط محبوبه عظیم زاده آرانی
داری از قصد می زنی یک ریز با سر انگشت خود به شیشه ی من قطره قطره نمک بپاش امشب روی زخم دل همیشه ی من تو که در کوچه راه افتادی
همه جا غیر کربلا بودی!
با توام آی حضرت باران ظهر روز دهم کجا بودی؟
روز آخر که جنگ راه افتاد سایه ی تشنگی به ماه… بیشتر »